بعد از آن کم کم دوست و آشناهایی که از فرنگ بر میگشتند به عنوان خاطره تعریف میکردند که «جوانها آنجا یک کوله میاندازند پشتشان و دور دنیا را میگردند به همین راحتی!» و در پاسخ به نگاههای متعجب ما بادی به غبغب میانداختند که «آنها منتظر نمینشینند تا برای رفتن به هتل ۵ ستاره، بلیط هواپیما و ... پول جمع کنند، تابستانها که درس ندارند میروند دنیا را میگردند و از جوانیشان لذت میبرند.» مادرها هم به آنها چشم غره میرفتند که اینجا از این کارها نمیشود کرد خطرناک است.
جلوتر که آمدیم برخی از همین جوانها پایشان به ایران هم باز شد، ۵ سال پیش بود که با یک گروه هیچهایکر اسپانیایی آشنا شدم. خودشان را طرفدار پست مدرنیسم میدانستند و برای دوری هرچه بیشتر از مدرنیته کولههایشان را برداشته و از اروپا به سمت شرق حرکت کرده بودند. لباسهای ساده و راحتی داشتند و انگلیسی را با لهجه غلیظ اسپانیایی صحبت میکردند، آنقدر که گاهی "ه" را "خ" میگفتند.
از کشورهای مختلفی در مسیرشان گذشته و بعد از ارمنستان وارد مرز ایران شده بودند، تبریز را دیدهبودند، در سواحل خزر آب تنی کرده بودند و از آلودگیش مینالیدند و کم کم به تهران رسیده بودند. در تهران کمی بیشتر ماندگار شدند چرا که میخواستند از سفارت هند ویزا بگیرند اما کمی کارشان طول کشیده بود.
یکی دو سال اخیر کم کم هیچهایکرهای ایرانی تعدادشان روز به روز بیشتر شد. ابتدا بیشتر ایرانیها برای هیچهایک به خارج از کشور میرفتند اما موج هیچهایک در ایران نیز آغاز شد. کم کم در کنار جادهها به ویژه در کنار عوارضیها هیچهایکرها را میشد دید که با کولههای بزرگ، مقواهایی به دست گرفتهبودند که نام مقصدشان را برروی آن نوشته بودند
در تمام کشورهایی که در مسیرشان از اسپانیا تا تهران طی کردهبودند، فقط اندکی خرجشان شدهبود، اغلب رایگان سواری گرفته بودند، برای خواب یا در طبیعت چادر زده بودند یا از طریق برخی سایتهای اینترنتی کسانی را پیدا کرده بودند که به گردشگران در خانهشان جای خواب میدادند.
آخر شبها از رستورانها غذاهایی را که اضافه طبخ شده و فروخته نشده بود به رایگان میگرفتند چرا که رستوران ها معمولا نمیتوانستند این غذاها را برای روز بعدشان نگه دارند و از اینکه مجبور نیستند آنها را دور بریزند استقبال میکردند. میگفتند در ایران این درخواست به نظر رستوراندارها خیلی عجیب آمدهاست و اغلب مجبور شدهاند که غذا بخرند.
دوباره چندسالی گذشت تا همین یکی دو سال اخیر که کم کم هیچهایکرهای ایرانی تعدادشان روز به روز بیشتر شد. ابتدا بیشتر ایرانیها برای هیچهایک به خارج از کشور میرفتند اما موج هیچهایک در ایران نیز آغاز شد. کم کم در کنار جادهها به ویژه در کنار عوارضیها هیچهایکرها را میشد دید که با کولههای بزرگ، مقواهایی به دست گرفتهبودند که نام مقصدشان را برروی آن نوشته بودند.
هیچهایک کردن به چه چیزی نیاز دارد؟
پیش از اینکه بخواهیم برای هیچهایک به کوله، کفش و ... فکر کنیم، باید بدانیم که چیزهای مهمتری برای هیچهایک کردن وجود دارد. علی فولادی که از یکسال و نیم پیش تا کنون ۲۰ بار هیچهایک کرده، بدون حاشیه و رودربایستی در مورد آنها توضیح میدهد: «این نوع سفر ویژه آدمهای انعطاف پذیر است و اصلا به درد کسانی که علاقهمند به زندگی لاکچری و ولخرجی هستند، نمیخورد.»
بنابراین به نظر میرسد هیچ چیز مهمتر از داشتن روحیه مناسب برای هیچهایک نیست، هیچهایک آدم غرغرو نمیخواهد، کسانی را میخواهد که بتوانند در هر سختی و شرایط غیرقابل پیشبینی خوش بگذرانند، هیچهایک برای آدمهایی مناسب است که طبیعت را دوست دارند و از ارتباط با مردم جوامع محلی ابایی ندارند، هیچهایک همچنین روابط عمومی بالایی میخواهد چرا که اغلب کار هیچهایکرها با ارتباط برقرار کردن با مردم دیگر راه میافتد.
این نوع سفر همچنین آمادگی جسمانی مناسبی نیز نیاز دارد چرا که ممکن است به یک پیادهروی طولانی یا خوابیدن در طبیعت منجر شود.
بعد از اینها خوب است که یک هیچهایکر کفش، کوله، کیسه خواب، خوراکی، لباس و به طور کلی تجهیزاتی مناسب با مدت زمان، آب و هوا و مسیر سفر خود به همراه داشته باشد. لیست این تجهیزات را میتوانید با یک جستجوی ساده در اینترنت از دید افراد مختلف و برای سبکهای مختلف پیدا کنید.
چرا هیچهایک کنیم؟
هیچ چیز مهمتر از داشتن روحیه مناسب برای هیچهایک نیست، هیچهایک آدم غرغرو نمیخواهد، کسانی را میخواهد که بتوانند در هر سختی و شرایط غیرقابل پیشبینی خوش بگذرانند، هیچهایک برای آدمهایی مناسب است که طبیعت را دوست دارند و از ارتباط با مردم جوامع محلی ابایی ندارند، هیچهایک همچنین روابط عمومی بالایی میخواهد چرا که اغلب کار هیچهایکرها با ارتباط برقرار کردن با مردم دیگر راه میافتد
رومینا الیاسی ۱۸ ساله است وعلی رغم سن کمی که دارد، بارها هیچهایک کردهاست: «ما خانوادگی عاشق سفر هستیم، گاهی پیش میآید که شرایط سفر وجود ندارد اما با این حال ترجیح میدهیم، حتی با کمترین امکانات هم سفر کنیم.»
او اولین بار با داییاش هیچهایک کرده و جالب اینکه پیشنهاد سفر را نیز رومینا دادهاست. «به داییام که کوهنورد است گفتم نوعی از سفر وجود دارد که فقط با یک کوله پشتی سفر میکنیم، ماشین را نیز در خود جاده پیدا میکنیم و شبها هم یا در چادر و یا در خانه مردم محلی میمانیم، او هم پذیرفت که به این سفر برویم و باهم تا جنگلهای مازندران هیچهایک کردیم، بار دوم به ساری رفتم و به یزد و کرمان نیز هیچهایک کردم.»
او ادامه میدهد: «واقعا باید عشق سفر باشی تا بتوانی با کمترین امکانات سفر کنی، وقتی هیچهایک میکنی و در شرایط سخت قرار میگیری میتوانی خودت را بهتر بشناسی. در هیچهایک معمولا اتفاقات جالب زیادی هم رخ میدهد، مثلا یک بار قصد داشتیم که شب را در ساختمانی کنار جاده بخوابیم اما کنار جاده را برای کشیدن لوله گاز به عرض ۳ متر و عمق ۶ متر کنده بودند ما هم هیچ راهی به جز عبور از این چاله نداشتیم به همین خاطر مجبور شدم با بیل بخشی از چاله را پر کنم. تا پیش از این هرگز به بیل و کلنگ دست نزدهبودم. بار دیگر هم در جاده ماشینی پیدا نمیکردیم، در نهایت یک آقای راننده بیل مکانیکی برایمان نگه داشت و ما بخشی از مسیر را با بیل مکانیکی طی کردیم. آشنا شدن با مردم محلی و رسم و رسوم آنها نیز همیشه برای من جذابترین بخش سفر بودهاست.»
رومینا به کسانی که میخواهند هیچهایک کنند توصیه میکند: «حتما همسفر خوبی انتخاب کنید، همسفر خوب حتی در بدترین شرایط سفر نیز سبب میشود که به شما خوش بگذرد.»
او در مورد این سوال که آیا هیچهایک برای زنان خطرناک است یا نه؟ میگوید: «این مساله به تواناییهای زن بستگی دارد، من همیشه با خانوادهام هیچهایک کردم و همیشه مرد هم در گروه ما بوده، گروههای زنان را هم دیدهام که هیچهایک میکنند اما بسیار حواسشان جمع است و بلدند که چگونه سفر کنند. اگر گروهی سفر کنی و هیچهایک کردن را به خوبی بلد باشی خطری شما را تهدید نمیکند.»
علی فولادی نیز که پیش از این از او نقل قول کردیم ۲۳ ساله است، او که حدود ۲۰ بار هیچهایک کرده و از شیراز به غرب، شمال و جزایر جنوبی ایران سفر کرده است به کسانی که میخواهند هیچهایک کنند توصیه میکند: «کسانی که دوست دارند به این سبک سفر کنند نباید سخت بگیرند، باید اهل مطالعه و انعطافپذیر باشند، چرا که در این سبک از سفر در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرند و اتفاقات و آدم های گوناگونی را تجربه میکنند. هیچهایک طرز فکر و نگاه افراد به دنیا ومحیط پیرامونشان را تغییر میدهد.»
علی هیچهایک را برای این شروع کرد که نیاز به دور بودن از روزمرگی و تکرار زندگی داشت. «هیجان و آدرنالین لازم داشتم و به نظرم این سبک از سفر با اخلاقیات من که عاشق طبیعت، ارتباط برقرار کردن با آدم و آداب رسوم جدید هستم، مناسب میآمد.»
نظر شما