چمدان : پیمان شیخی، پژوهشگر تهران قدیم، افزون بر این که خبرنگار، عکاس، بازیگر، نویسنده، پژوهشگر، فیلمساز، مجری و برنامه ساز رادیو، مجری تلویزیون بوده سالها در حوزه عکاسی تئاتر، روابط عمومی تئاترهای مختلف، مشاور رسانهای تئاتر فعالیت کرده است. او همچنین نویسنده کتابهای «خاطره بازی پیشکسوتان تئاتر» و «تماشاخونههای طهرون» است.
اوایل دی ماه بود که شهردار تهران از تعیین تکلیف تئاتر نصر تهران خبر داد و گفت: طی قراردادی که با کمیته امداد امام خمینی (ره) و جهاد دانشگاهی منعقد کردیم تئاتر نصر تحویل شهرداری تهران خواهد شد و بلافاصله فعالیتهای عملیاتی برای تبدیل تئاتر نصر به موزه تئاتر شهر انجام خواهد شد.
شاید این خبر خوشی پس از سالها فراموشی لالهزار، تئاترها و سینماهای آن باشد.
قدر تئاترهای 200 ساله را چه کسانی میدانند؟
پیمان شیخی در مورد اهمیت تماشاخانههای لالهزار به خبرنگار چمدان میگوید: «در کشورهای اروپایی و آمریکا خیابانها و محدودههای مشخصی وجود دارد که مربوط به هنر تئاتر است. وقتی وارد این خیابانها میشوید با 10 الی 20 تماشاخانه رو به رو میشوید حتی در برخی از کافههای همین محدودهها تئاتر برگزار میشود. در روسیه هم تئاترشان حداقل 200 سالی است که پا برجاست یا همین جمهوری آذربایجان تماشاخانهای دارد که بالای 100 قدمت دارد و هنوز هم کار میکند اما نه تخریب شده، نه تعطیل شده و نه تغییر کاربری داده است.»
او ادامه میدهد: «خیابان لالهزار به عنوان خیابانی که نخستین تماشاخانهها و نخستین سینمای ایران در آن شکل گرفته، شایسته است که از آن به عنوان خیابان «هنر ایران» یاد کرد. اما مسئولان طی سالیان متمادی کم لطفی کردند و این خیابان ظرف چهل سال تغییر کاربری داد و به معبر کاسبکاران بدل شد.»
از مهمانی آدمهای متمول تا لباسهای شیک مزونهای فرانسوی
خیابان «لالهزار» را زمانی «شانزهلیزه تهران» میخواندند. ناصرالدین شاه پس از بازگشت از سفر فرنگ دستور ساخت این خیابان را داد. بعدها در دوران پهلوی پای تئاتر، سینما و کافهها هم به لالهزار باز شد.
هتلها، دفاتر روزنامهها و جراید، احزاب و نهادهای اجتماعی و مدنی، مدارس جدید، کتابخانهها، پاتوقهای فرهنگی، سینما، تئاترها، کابارهها، کافهها، مطبهای دکتر، خیاطیهای فرنگی دوز، سلمانیهای جدید، عکاسیها همه در این خیابان جای گرفتند. بهترین شیرینی فروشیها (نوشین)، پارچه فروشیها (گیو)، عکاسیها (مادام لیلیان)، خیاط خانههای فرنگی دوز (جِنِرال مُد) و چاپخانهها در این منطقه شکل گرفت.
شیخی در این باره توضیح میدهد: «از اواسط دهه 10 یعنی 1314 به بعد که این خیابان شکل گرفت، سر خیابان به سمت میدان توپخانه کافه قنادی لالهزار را میدیدید. رستورانهای مناسب، بهترین هتل ایران (گراند هتل) و سینماهای شایستهای بود که خانوادههای متمول اگر مهمانی هم داشتند با او راهی دیدن فیلم و تئاتر میشدند و بعد هم شامی میل میکردند. خیلیها برای خرید پارچه به این خیابان میرفتند تا از روی جدیدترین ژورنالهایی که وارد ایران شده بود مدل انتخاب کنند و با خیاطهای همین خیابان شیکترین لباس ها را برتن کنند به عبارتی یک جریان زندگی سالم از اواسط 1310 تا اوایل 1340 در لالهزار جاری بود. از 1340 هم جنس نمایشها تغییر کرد هم جنس آدمهایی که به لاله زار میآمدند و البته از 1350 این خیابان دیگر جای خانواده نبود.»
وقتی که سیم برق خاطرات را به فراموشی میسپارد
به گفته نویسنده کتاب «خاطره بازی پیشکسوتان تئاتر» کم کم کاسبکاران و فروشندگان سیم و لامپ و مهتابی پایشان به لالهزار باز شد به طوری که اکنون این خیابان در قبضه آنهاست. حتی گراند هتل که باید به مکان گردشگری تبدیل شود هر اتاقش به دفتر سیم و مهتابی فروشی تبدیل شده است. تماشاخانه تفکری هم گرچه هنوز وجود دارد اما یک مدت انباری بود و حالا هم درِ آن پلمپ شده است. تئاتر دهقان به همین شکل مدتها انبار بود و الان پلمپ است. از سویی تئاتر پارس که تا سال 87-86 فعال بود و سوادکوهی و همسرش هر دو آنجا را اجاره کرده بودند، اکنون وضعیت بسیار اسف باری دارد.
این تئاتر در سال ۱۳۲۳ توسط عبدالحسین نوشین که تحصیلاتش را در رشته تئاتر در فرانسه به پایان برده بود با همکاری همسرش «لرتا هایراپتیان» هنرپیشه تئاتر و برخی دیگر از هنرمندان با نام تئاتر فرهنگ که بعدها به تئاتر پارس تغییر نام داد، تأسیس شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، تئاتر پارس در اختیار ستاد فرمان هشت مادهای سید روحالله خمینی قرار گرفت.
[related-post id="9970"]
او میافزاید: «تئاتر پارس مدتی با مدیریت مجید جعفری نمایشهایی را به روی صحنه برد، اما پس از مدتی به دلیل مشکلات مالی تئاتر را واگذار کرد و تئاتر پارس عملاً برای مدتی تعطیل شد. تئاتر پارس در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۸۸ به دلیل شکایت ستاد اجرایی فرمان امام پلمپ شده بود. اما چراغش را با هر مشقتی توسط تئاتر دوستان روشن نگه داشته بودند اما چون حمایتی صورت نگرفت به این حال و روز افتاده است. بر سر تئاتر نکویی، گیتی، سعادت، نکیسا، فردوسی، نور، ماه و دیگر سالن ها چه آمد؟ جامعه باربد خاکستر شد. حالا تئاتر دهقان در محاصرۀ پاساژ نشینان، تئاتر مادام پری در میان کیف فروشیها و تئاتر پارس در قلب الکتریکیها رو به زوالند.»
از ورقهای مسی چه خبر؟
شیخی ماجرای تئاتر نصر را هم این گونه شرح میدهد: «تئاتر نصر هم که خودش مثنوی هفتاد من است. زمانی قرار بود پارکینگ بشود و خانم معصومه تقی پور برای نجاتش بسیار تلاش کرد. ساختمان در همان روزها (7 مهرماه 81) سریع ثبت شد و از تخریب نجات پیدا کرد اما بعد همه تئاتریها را از آنجا بیرون کردند و رسماً این تماشاخانه بسته شد. بماند که برای تئاتریهایی که آنجا اجرا داشتند رنجِ روحیِ نبودِ این تماشاخانه چقدر گران تمام شد اما این تمام ماجرا نبود. حوالی سالهای 86 خبر رسید آنجا دزدیهای فراوانی شده است حتی ورقهای مسی را که 90 سال پیش تعبیه کرده بودند تا هم سالن را زیباتر کند و هم نور افکت را تأمین کند، دزدیده و برده بودند. خبرنگاران رفتند گزارش تهیه کردند و سر و صدای زیادی شد بعد هم پیشنهاد موزه شدنش مطرح شد.
[caption id="attachment_10633" align="aligncenter" width="853"] پیمان شیخی نویسنده کتاب «خاطره بازی پیشکسوتان تئاتر» [/caption]
کلاه شرعی!
شیخی تاکید میکند اگر میراث فرهنگی و شهرداری به جای آن که مجوز بدهند تا مالکان آن را بکوبند و از نو بساند برای لالهزار وقت بیشتری بگذارند اوضاع از زمین تا آسمان فرق میکند.
او اظهار میکنند: «سینما نادر را خراب میکنند و یک پاساژ میسازند و برای بستن دهانها طبقه آخر آن را سینما میکنند. این کلاه شرعی نیست؟! نمیدانم چه علاقه عجیبی به ساخت پاساژ در این شهر به ویژه در بافت تاریخی و باغها وجود دارد. از نظر من مسوولان امور شهری و شهرسازی نمیدانند چه چیزی را با پاساژ معاوضه میکنند. خیابان لاله زار باید به عنوان خیابان هنر زنده شود که اگر روزی چنین شود هم شهروندان تهرانی و هم سایر هموطنان و گردشگران خارجی چنان از پاتوغ فرهنگی تهران استقبال خواهند کرد که میلیاردها تومان سود از این خیابان عاید فرهنگ ایران خواهد شد.»
[related-post id="9381"]
به اعتقاد این پژوهشگر تئاتر و تماشاخانههای تهران، در لالهزار باید تئاتر را به شکل موزهای اجرا کرد و در عین حال موزه تئاتر راهاندازی کرد کما این که این موضوع از مدتها پیش مطرح بوده و نجفی شهردار تهران از محقق شدن این آرزو سخن گفته است.
[caption id="attachment_10640" align="aligncenter" width="567"] تئاتر نصر-لاله زار، مرداد 86 | عکس: مناهوبه فکر[/caption]
از نظر شیخی باید کف خیابان لالهزار سنگ فرش شود، مغازهها را به شکل قدیم تزئین کرد و شهرداری ارادهای بکند و راسته دیگری را برای مغازههای الکتریکی در نظر بگیرد. حتی با توجه به علاقه شهرداری به پاساژ و مجتمع تجاری میتواند چند مجتمع و مال را به این کار اختصاص دهد.
به استرالیای 100 سال پیش خوش آمدید
او میگوید: «در استرالیا کافهها و رستورانهایی هست که اگر گردشگر دوست داشته باشد با لباس 100 سال پیش میتواند وارد آنجا شود و از منوی 100 سال پیش استفاده کند. چرا نباید در ایران و در پایتخت رستوران گراند هتل باز باشد؟ چرا نباید کافههای لاله زار باز باشد (منظور کافه به سبک دهه 50 نیست، منظور همان کافههای شیکِ ساده فرانسوی است) که مردم بروند یک کیک و قهوه یا دمنوش بخورند و با هم گپ بزنند و قرارهایشان را آنجا بگذارند. به لحاظ فرهنگی وقتی اهم فعالیتهای فرهنگی- هنری ایران در 100 سال گذشته در این خیابان رخ داده است ما نیاز مبرم به خیابان لاله زار داریم و نباید تک تک بناهای تاریخی آن را تخریب کنیم و به جایش پاساژ و مغازه جدید بسازیم و یا اجازه بدهیم صاحب ملک نمای داخلی ملکش را آن طور که دوست دارد تغییر بدهد و کل هویت این خیابان را پاک کند.»
[caption id="attachment_10641" align="aligncenter" width="449"] وضعیت فعلی گراند هتل[/caption]
قیمت بافت تاریخی لندن!
شیخی از نگهداری بافت تاریخی در کشورهای دیگر و اهمیت آن سخن میگوید. «در انگلستان و در شهر لندن قسمتی از شهر مربوط به 300 سال پیش است، یکی از دوستانم آنجا درس میخواند و در این قسمت مستأجر بوده است. نخست آن که منطقه تاریخی یکی از گران قیمتترین مناطق لندن است. دوم آن که زمانی که لوله آب خراب شده بود، مأموران شهرداری و میراث با نظارت میراث مرمت لوله ها را انجام میدادند. آیا در مورد ساختمانهای قدیمی تهران نه فقط لالهزار چنین اتفاقی افتاده است؟ در مورد بافت تاریخی سایر شهرهای ایران چطور؟ به غیر از این که شهرداری ساختمان 200 ساله را کوبیده و به جایش پاساژ ساخته چه تصویری در ذهنها باقی است. همین رو به روی کاخ ثبت جهانی گلستان پاساژی که به جای سرای دلگشا ساخته شده دقیقاً روی جنازه یک سرای قاجاری ساخته شده است. حتی پاساژ رضا هم بر روی بنای قاجاری ساخته شد (مدرسه جعفری) یا خانه عامریهای تهران در خیابان فردوسی را تخریب کردند و به جایش مجتمع تجارت جهانی را ساختند با نمای تخت جمشید که پاتوغ صرافان است. مجتمع تجاری چهارسو به جای یک خانه تاریخی در چهار راه حافظ و جمهوری ساخته ساخته شد همچنان که بخشی از پاساژ علاالدین این گونه ساخته شده است. اینها کارهای اشتباهی بوده که انجام شده و با صراحت لهجه باید گفت آقایان متولی شهرداری و میراث فرهنگی و شورای شهر کار شما اشتباه نبوده بلکه غلط بوده است.»
[caption id="attachment_10635" align="aligncenter" width="790"] بافت تاریخی در انگلستان[/caption]
او خوشحال است که شهرداری تئاتر نصر را مورد توجه قرار داده است چرا که به قول شیخی ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. او در این باره اظهار میکند: «درود بر آن کسانی که تماشاخانه تهران را به احترام سید علی خان نصر پس از مرگش تئاتر نصر نامیدند، درود بر آنهایی که تا آخرین لحظه برای بازنگه داشتن این تماشاخانه تلاش کردند و درود بر آنها که خواهان تبدیل تماشاخانه تهران (نصر) به موزه هستند.»
تئاتر موزهای چیست؟
او درباره این که منظور از تئاتر موزهای چیست ، توضیح میدهد: «یعنی وقتی منِ پیمان شیخی به یاد سعدی افشار بخواهم تئاتر سیاه بازی ببینم، نروم تئاتری با لباس امروزی ببینم که فقط نامش سیاه بازی باشد. من دوست دارم نمایشنامه سیاه بازی را ببینم که 110 سال پیش در اصفهان اجرا شده و متعاقباً همان نمایش در لالهزار اجرا شده است. باید بتوانم بروم تئاتر پارس یا تئاتر تهران با همان اتمسفر 90 سال پیش یعنی فرضاً در سالنی که اشیاء مدرن مانند مهتابی نباشد. پیمان شیخی باید به یک جای «های لوکس» (خیلی شیک) وارد شود که همه چیز تمیز و نو است اما وقتی به فضا نگاه میکند همان چراغی را ببیند که 90 سال پیش وجود داشته و صندلیهایی که شبیه صندلیهای تماشاخانههای همان ایام بوده است. بنشیند و نمایش تخت حوضی مورد نظرش را تماشا کند با همان لباسها و ادبیات (که البته بداهه گویی جزو لاینفک تئاتر رو حوضی است) و با همان اوقات فراغت بین اجراها، یا بتواند در تئاتر پارس (فرهنگ) نمایش «ولپن» اثر بن جانسون نخستین نمایش اجرا شده در این تماشاخانه را ببیند که در آن زمان عبدالحسین نوشین خود آن را اجرا کرده است بنابراین باید طراحی دکور به شکل همان زمان مرحوم نوشین باشد. به این میگویند تئاتر موزهای»
شیخی پیشنهاد میدهد در کنار زنده کردن موزه تئاتر نصر، کتابهای سید علی خان نصر را از کتاب خانه ملی به امانت بگیرند و تجدید چاپ کنند.
او تشریح میکند: «سید علی خان نصر سینمای گراند هتل را از سال 1319 از باقراُف تاجر قفقازی ماهانه 300 تومان اجاره کرد و اجازه گرفت و غرفههای روسی را که هر کدام گنجایش سه الی چهار نفر داشت تخریب کرد و شکل مستطیلی به آن داد و تماشاخانه تهران را راه اندازی کرد. همواره این تماشاخانه تا سال 57 مداوم به کارش ادامه داد. بعد از آن با آغاز تعطیلی سینماها و تئاتر ها در لاله زار ، جسته گریخته یک سال و 6 ماه به فعالیتش ادامه داد و دقیقاً سال 81 آخرین نمایشها اجرا شد. ما واقعاً مدیون مجید جعفری هستیم. او تمام تلاشش را کرد آنجا زنده بماند اما از سال 81 به بعد تماشاخانه تعطیل بود. اکنون ساندویچی جلوی تئاتر نصر تنها مکان زنده باقی مانده است.»
«تماشاخونههای طهرون»
شیخی که در کتاب «تماشاخونههای طهرون» به سرنوشت 11تماشاخانههای تهران پرداخته است به چمدان میگوید: «این کتاب بر پایه تحقیقات میدانی من از تئاترهای فرهنگ، سعدی ، تهران، تکیه دولت، تئاتر فردوسی، جامعه باربد، تماشاخانه سنگلج، تکیه نیاوران، اداره هنرهای دراماتیک و تئاتر شهر شکل گرفته و در قالب 11مقاله عنوان شده است. اما کتاب اصلی «تماشاخونه تهرون» بیش از 500 صفحه است به همراه عکس، دستخط هنرمندان قدیمی، بروشور، بریده جراید و... البته کتاب اصلی چون قیمتش گزاف میشود و من یکی از مخالفان قیمت گزاف هستم در 5 جلد صد صفحه ای در اواسط سال آینده منتشر خواهد شد. در واقع کتاب فعلی پیش درآمد آن کتاب اصلی است.»
شعبان بی مخ در لالهزار
او میافزاید: «بیش از 130 تماشاخانه فصلی و دائمی در تهران قدیم وجود داشته که شرح حدود 58 تماشاخانه را که به مدت 4 سال در رادیو نمایش معرفی کردم در آن کتاب وجود دارد و چون از بسیاری تماشاخانهها هیچ عکسی وجود ندارد و اطلاعات سطحی داریم، تعداد صفحات کتاب 500 صفحه شده است. این تماشاخانهها بیشتر فصلی بوده و فرضاً سه سالی تابستانها کار کرده و بعد تعطیل شده اند اما در مجموع به این 11 تماشاخانه به طور مفصلتر و تازهتر پرداخته شده مثلا در مورد تئاتر فرهنگ دقیقا تاریخی که شعبان بی مخ یا شعبان جعفری مست میکند و آنجا دعوا راه میاندازد را پیدا کردهام که این اتفاقات را هم به کتاب اضافه میکنم.»
کد خبر 10627
نظر شما