چمدان - برخی پژوهشگران مانند میرشکرایی پژوهشگر بنام مردمشناسی، این جشن را بازمانده جشن فروردگان میدانند، آنگونه که در اوستا نیز آمده، زرتشتیان هر ساله در ۵ روز پیش از پایان سال و ۵ روز پس از آن، میزبان فروهرهای نیاکاناند و به این منظور، بر بام خانههایشان آتش میافروزند تا آنها را به سوی خانه راهنمایی کنند.
«زاگرس زند» تاریخدان و ایران شناس هم روشن کردن آتش در روزهای پیش و چه در روزهای سال نو را راهنمایی برای آمدن فروهرها از سوی آسمان به زمین میداند و از سوی دیگر تاکید میکند که آتش نماد اهورامزدا و کهنتر از آن نماد میترا و همین طور خود ایزد آذر است که برای ایرانیها بسیار مهم بودهاست.
او همچنین در مورد اینکه این آئین زرتشتی است یا ریشه در میترائیسم دارد میگوید که این سهل انگاری و سادهانگاری است که بخواهیم به طور مشخص بین دوره باورهای ایرانیان تفکیک بگذاریم، باور ایرانیان دوره به دوره با هم آمیخته و ترکیب بندی میشود و نام تازهای میگیرد.
علی بلوک باشی، نویسنده و پژوهشگر در حوزه مردمشناسی دارای دکتری از دانشگاه آکسفرود هم معتقد است «در ایران باستان، سال دوازده ماه بود و ماه سی روز. یک سال ۳۶۰ روز داشت و هر سال ۵ روز و اندی کمتر از یک سال خورشیدی درست.
این پنج روز در پایان سال افزوده میشد و اندی آن پس از گذشتن هر یک صد و بیست سال، بصورت یک ماه در آخر دوازده ماه سال. یعنی پس از هر صد و بیست سال، یک بار سال سیزده ماه داشت. پنج روز «اندرگاه» یا «وَهیجَک» یا «گاه» خوانده میشد و بعد در فارسی به «پنجه دزدیده» و در عربی به «خمسه مسترقه» معروف شد.
هر ماه ایرانی نامی از ایزدان و فرشتگان داشت و هر روز از هر ماه هم نامی ویژه خود. فروردین و اردیبهشت و خرداد و امرداد و … نام ماهها بود. هرمزد و بهمن و اردیبهشت و… به ترتیب نام روزها.
روزی که نام آن با نام ماهش برابر میافتاد آن روز، روز جشن بود و شادمانی. فروردگان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرجشن، دی جشن، بهمنگان و مردگیران یا مژده گیران جشنهای دوازدهگانه سال بود از جهت برابر افتادن نام ماه با روز. نوروز، سده، جشن نیلوفر، خرم روز، آبریزگان و گاهنبارها و … هم جشنهای دیگری از گاه شماری کهن بود.
به جز فروردگان ـ روز فروردین از ماه فروردین، جشن دیگری نیز به همین نام به مدت ۱۰ روز از بیست و پنجم اسفند ماه تا پایان پنج روز «اندرگاه» گرفته میشد. ایرانیان در این فروردگان جامههای نو میپوشیدند و آتش میافروختند و به دخمههای مردگان و آتشگاها میرفتند و خدای بزرگ، اهورمزدا را نیایش میکردند و میپنداشتند که در این دهه، فروردها (فروهرهای) درگذشتگان از آسمان به زمین فرود میآیند و به خانههای خود میروند.
در دوره اسلامی بیشتر جشنهای باستانی ایران فراموش شد و جشنهایی دیگر جای آنها را گرفت. جشنهایی هم که از دوره باستان با زمان، با گرویدن ایرانیان به دین اسلام و دگرگونی ذوق و اندیشه ایشان، آیین آنها کمابیش رنگ برگرداند و دگرگرنیهایی یافت و با آیینهای غیر ایرانی آمیخت و به صورتی دیگر و گاه زیرنامهایی دیگر آشکار شد.
یکی از این گونه جشنها، جشنی است که در شب چهارشنبه آخر سال پیش از فرا رسیدن نوروز و بهار با مراسمی خاص برگزار میشود و به نام شب چهارشنبه سوری معروف است.»
از سوی دیگر برخی پژوهشگران مانند ابراهیم پورداود، پژوهشگر و ایرانشناس، سبب تقارن این آتشافروزی را با شب آخرین چهارشنبه سال، ورود اسلام به ایران میداند چراکه «ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند» و هر یک از ۱۲ ماه سالشان ۳۰ روز بوده است. روز شنبه یا شَنبَد واژهای سامی و از ریشۀ «سبّات» است.
گروهی بر این رأیاند که پس از اسلام، ایرانیان مراسم آتشافروزی را در آخرین چهارشنبۀ سال قرار دادند تا از عقیده اعراب که روز چهارشنبه را شوم میدانستند، تبرّی جسته باشند.
از سوی دیگر، چنین باوری نیز وجود دارد که پس از حادثۀ کربلا، مختار برای اینکه شیعه و سنی را از هم تمیز بدهد، قرار گذاشت شبهای چهارشنبه، هرکس شیعه است، بالای بام خانهاش بته بیفروزد.
براساس روایتی دیگر، مختار ثقفی از ترس مأموران مخفی بنیامیه، با یاران خود قرار گذاشت تا با روشنکردن آتش، از شروع قیام برای خونخواهی شهدای کربلا آگاهشان کند؛ این رسم از آن زمان تاکنون در میان شیعیان باقی مانده است.
نام چهارشنبهسوری ترکیبی است از دو واژه «چهارشنبه» که پنجمین روز هفته است و «سوری» که واژهای پهلوی و به معنای جشن است برخی سوری را «سرخی» نیز معنا کردهاند و آن را برگرفته از شعلههای سرخ آتش میدانند.
آداب چهارشنبه سوری
از جمله آداب چهارشنبهسوری میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
خانهتکانی و نو شدن از اولین آداب چهارشنبه سوری است، براساس باوری کهن، در این شب کل طبیعت، از جمله آب، نو میشود. این باور با کهننیایشهای مربوط به ایزدبانوی آب (اَناهیتا) در پیوند است. زرتشتیان بر این باورند که در این روز، فروهرها از آب کوزه مینوشند. بنابراین باید کوزهای نو با آب تازه برای نوشیدن آنان در خانه گذاشت.
تهرانیهای قدیم از یکیدو روز مانده به چهارشنبهسوری، همۀ ظروف و لوازم کثیف خود را میشستند. همچنین پس از شستن لباسها، آنها را روی بند پهن میکردند و به نیت پیوند خانواده، آنها را از کنار به هم گره میزدند. از دیگر آداب این بود که کمی سرکه و زغال درون حوضِخانه میریختند و آب آن را به نیت بیرونریختن سیاهی و ترشی و چرکدلی از خانواده، در جوی کوچه خالی میکردند، سپس حوضشان را با آب تازهای که از پیش، درون آن حبهقند یا تکه نباتی انداخته بودند، پر میکردند و تا هنگام تحویل سال یا دستکم تا فرارسیدن چهارشنبهسوری، به آن آب دست نمیزدند.
برکت زایی از دیگر آداب چهارشنبه سوری است. در برخی نقاط ایران، به اسطورهای به نام «چارشنبهخاتون» اعتقاد دارند که با آب و برکت در پیوند است.
چارشنبهخاتون زنی است بلندقامت، با هیبت، سبزهرو، با ابروانی کمانی و چشمهای مشکی که جامهای سپید بر تن دارد. مردم گیلان بهویژه تالش، طبق سنتی کهن، در این شب، مقداری از غذاهای خود را در ظرفی میگذارند و پشت در خانه یا اتاق قرار میدهند تا چارشنبهخاتون که به همراه نیاکانشان میآید، برایشان خیر و برکت بیشتری بیاورد.
آتشافروزی کهنترین و مهمترین رسم چهارشنبهسوری، افروختن آتش و پریدن از روی آن است که در غروب سهشنب آخر سال انجام میشود. دمشقی، مورخ سدۀ ۸ ق، مینویسد: «... ایرانیان در عیدهای خویش به شبهنگام آتش میافروزند و سپیده دمان آب میپاشند و میپندارند که آتشافروزی عفونتهایی را که زمستان در هوا به جا گذاشته است، از بین میبرد.»
بلاگردانی و بیماریزدایی دیگر آداب این جشن است. دود کردن اسفند یکی از رسمهای قدیمی و متداول در شب چهارشنبهسوری است. کوزه شکستن هم از رسومی است که در شب چهارشنبهسوری برای دفع قضا و بلا انجام میشود.
بسیاری از ایرانیان در کوزۀ کهنه یا سبوی سرشکستهای، خاکروبه یا آب و یا پول سیاه میانداختند و از پشتبام به کوچه میافکندند میگفتند: درد و بلام بره توی کوزه و بره توی کوچه.
برخی مردم در مناطق مختلف ایران در این شب آش میپزند، آش پختن از رسمهای دیگر بلاگردانی به حساب میآید.
پختن «آش ابودردا» یا «آش بیمار» در این شب بسیار مرسوم بودهاست. در این آش یک یا دو آدمکِ از خمیر ساخته بهنام ابودردا و امّ دردا میانداختند و میپختند و بعد آدمکهای بلاگردان را برای بیرونکردن درد و بلا از تن بیماران و شفای آنان به آب میدادند.
قاشقزنی، تفال، تهیه و خوردن آجیل مشکل گشا هم از دیرباز از رسوم چهارشنبه سوری بوده است.
فالگوش ایستادن هم رسم دیگری است که در خراسان و بسیاری جاهای دیگر، انجام میشده است، در این رسم کسانی که حاجتی دارند، نیت میکنند و سر چهارراه یا پشت درِاتاقی فالگوش میایستند و به حرف نخستین عابری که از کنار ایشان میگذرد، توجه میکنند و آن را در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب میگیرند.
توپ مروارید و چهارشنبه سوری تهرانیها
مونس الدوله، ندیمه حرمسرای ناصرالدینشاه در خاطرات خود نوشته است که مهمترین رسم تهرانیها سوار شدن روی توپمروارید در شب چهارشنبهسوری بود. دختر دمبخت با چادر و روبنده سوار توپمروارید میشد و ۳ بار میگفت: «یا قریب الفرج»؛ بعد، از روی توپ پایین میآمد. اگر حاجت آنها روا میشد، سال بعد یک دسته شمع اطراف توپ را روشن میکردند. گاهی اوقات از گوشۀ چارقدشان نواری پاره میکردند و به چرخ های توپ دخیل میبستند. زنان جوان نیز به نیت آوردن فرزند، از زیر آن میگذشتند و بر آن دخیل میبستند.
توپ مروارید یک توپ نظامی است که گفتهمیشود از دوره صفویان به جای مانده است، در زمان قاجار این توپ در میدان ارگ قرار داشت اما اکنون در محوطه باشگاه افسران در میدان مشق قرار دارد.
در برخی شهرها که تندیس سنگی شیر وجود داشت، مانند شیر سنگی شهر همدان دوشیزگان در شب چهارشنبهسوری روی تندیس شیر مینشستند، یا چندبار از زیر دستوپای آن میگذشتند و پشت و شکم آن را نوازش میدادند و از آن مراد و شوهر و فرزند میطلبیدند.
منابع:
دائره المعارف اسلامی، مقالات چهارشنبه سوری نوشته علی بلوک باشی، چهارشنبه سوری نوشته یاسمن مجتهد پور.
روزنامه قانون مصاحبه «چهارشنبه سوری زرتشتی است یا مهری؟»
خاطرات مونس الدوله، به کوشش سیروس سعدوندیان، انتشارات زرین