در رسانه ها در مورد این خانه و اتفاقات اخیرش آمده است: « 70سال پیش دو زن ارمنی که از نسلکشی به ایران پناه آوردند و در خانه پلاک 6 ساکن شدند تا اکنون که مهندس گریگوریان، دکتر ابهری، آقای کفاش و آقای عکاس در آن حضور دارند. پلاک 6 به خاطر نگاه متفاوت و انسانگرای مالک تازه و گروه معماری دارد نجات پیدا میکند. آنها وقتی به خانه سه طبقه پا گذاشتند بعضی واحدها چند ماه و بعضیها ده، پانزدهسال بود که خالی بودند. زیرزمین و انباریها پر بود از وسایل قدیمی که حالا هر کدام یک گوشه از قصههای این خانه را کامل کردهاند.
گروه معماری «شیار» از تمام مراحل کار عکس و فیلم گرفتند و قصهها را یکی یکی پیدا کردند، رد بازماندهها، همسایهها، همکارها و همه آنهایی که اهالی این ساختمان را میشناختند دنبال کردند. گچها و کاهگلهای خانه را تراشیدهاند و آجرها چهره بیپرده خانه را نشان دادند. برای موزاییکها و سنگها نامگذاری کردند، هرچه از خانه به دست آورده بودند در جای خود چیدند و نمایشگاهی راه انداختند که تا 6 بهمن برپابود. »
![](https://www.chamedanmag.com/oldwp/2018/02/photo_2018-01-23_14-36-29.jpg)
حال رضا دبیری نژاد معاون فرهنگی و رییس اداره موزه و موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک به این بهانه در یادداشتی نوشت: خانه ها محفل خاطره اند. خاطره هایی که در گذر زمان جان میگیرند و با گذر آدمها جا میمانند و در این جا ماندن دچار فراموشی میشوند. البته فراموشی نیست بلکه کاربردی ندارند. کاربرد همان نسبتی است که میتوانند با زمان حال برقرار نمایند. بازگویی خاطره ها خود نوعی امکان برقراری نسبت است. به طور معمول در مرمت خانه تنها به کاربری جدید آنها توجه میشود از اینرو این خانه در حد کالبد و روایت فیزیکی باقی میماند و کمتر به این اندیشیده میشود که بتوان روایت های غیرکالبدی یعنی تجربه زیسته آدمی نیز استخراج شود و به عنوان گنجینه خانه ها شناخته شوند و بر همین اساس ما روح خانه ها را دریافت نمیکنیم و خانه ها روایت خود را نمیگویند، روایت زیست خانه با نشانه های خانه ها درک و دریافت میشود و مهمترین نشانه های ملموس اشیای برجای مانده هستند که هر کدام به بخشی از رویدادها اشارت دارند و همین اشیا امکان تجربه اکنون و شرایط بینامتنی را برای خانه ها و بناهای تاریخی فراهم میسازند.
پلاک ششم کوچه مینو در خیابان نوفل لوشاتو به واسطه تلاش گروه مرمتگرش توانسته است شرایطی از همنشینی مجدد اشیا و مکان یعنی خانه را داشته باشد و تبدیل به متنی قابل خوانش شود. متنی که مخاطب را احاطه میکند و تجربه ای از زیست اکنونی را فراهم میسازد. در این تجربه تلاش شده تا به تمام خانه و اشیا احترام گذاشته و نوعی مکاشفه در بنا انجام شود که به واسطه اشیای مانده در زیرزمین و چیدمانی در میانه موزه و هنر امکان فضای روایی فراهم شود. فضایی که تا مرحله شاعرانگی پیش می رود و می توان آن را همچون شبهموزه تلقی نمود. شبه موزهای که خاطره خانوادگی را به خاطره جمعی و شهری تبدیل میکند.
![](https://www.chamedanmag.com/oldwp/2018/02/photo532578466306751001.jpg)
تجربه پلاک ۶ کوچه مینو تجربه جدیدی در مرمت ابنیه تاریخی است که دروازه ای تازه در درک و دریافت میراث منقول و غیرمنقول فراهم می سازد و می تواند بر تجربه های هنری و موزه ای نیز اثر بگذارد. دروازه ای که با خوانش چندوجهی و روایی از بناها گشوده میشود و خاطره را در ساحت میراث میبیند و در نهایت نظام شهری را بر محور عناصر زیست فرهنگی شهر در ساحتی نو میسازد.
![](https://www.chamedanmag.com/oldwp/2018/02/x-1000-طبقه-ی-دوم_5a659089794b5.jpg)
در این رویداد اکتشاف و برساختگیست، اکتشافی که از دل اثر و مستنداتش حاصل میشود و حتا فراتر از آن تلاش دارد که به اکتشاف روح مکان بیانجامد. اما به دلیل دورشدن راویان مستند و پازلهای گمشده مولف یا مرمتگر و حتا به عبارت بهتر راوی فاصله ها را با روایت خود پر میکند و روایتی را و در واقع خانه را برمیسازد. شاید این خانه همان خانه نباشد اما تلاش دارد به آن خانه نزدیک شود. البته برساختگی راه ناچاری برای هر پدیدآوری هست اما اصرار و تاکید بر برابرنهادن و تقدیس گذشته به روایتی نوستالژیک از خاطره می انجامد له جای شعف روایت و اثر را محدود میسازد. پس از پروژه آرگو این مواجهه ای نو با مرمت یک ساختمان است. و حتا به روایت دیگر نگرش موزه ای به شهر و داده های شهری اما از منظری مفهومی است که می تواند به توسعه مفهومی و کاربردی موزهنگری و موزهپنداری کمک کند. آنچه میبینم شبه موزه ای حاصل نگرش موزه است اما خود موزه نیست شبه موزه ای که درش را تا آخر همین هفته به روی همه گشوده است.
نظر شما