مهدی رهبر هیچ وقت آخر آذر ماه جایی کاوش نداشته است. وقتی از او میپرسم اهل کجایید؟ با خنده میگوید: «همشهری رئیس جمهورم! اهل سمنانم!»
[related-post id="8185"]

رهبر وقتی صحبت از خاطرات یلدا و کودکی و کرسی میشود صدایش تغییر میکند و یاد خاطرات خوش آن روزگار میافتد. «شیطنت میکردیم. ما که بچه بودیم از روی شیطنت گاهی روی کرسی مینشستیم گاهی زیرش. زمستانهای آن وقتها سرد بود و برف میبارید. همه دور هم جمع میشدند. در سمنان کرسیها را در زیر زمینها برپا میکردند. شاهنامهخوانی هم در شب یلدا در بین سمنانیها و روستاهای اطراف مرسوم است. شب یلدا روی کرسی یک سینی بزرگ میگذاشتند با انار، برگه زردآلو، توت خشک، کشمش، انجیر خشک، مغز گردو، لبو پخته و نقل. گاهی سبزی پلو بود یا برخی حتما شیره و برف میخوردند. از وقتی هم که هندوانه باب شد همه معتقدند باید ولو شده یک قاچ از آن را خورد تا سرما نخوری و تابستان هم تشنه نشوی.»
[related-post id="8233"]
«شبهای چله آن روزگار حس خیلی خوبی داشت. برف سفید از آسمان میبارید، آدم با دیدنش بویژه وقتی زیر کرسی بود گرمایی را حس میکرد که لذتش وصف نشدنی است. شیطنتهای زیر کرسی و بازیهای دوران کودکی هم که جای خود را داشت. آدم برفی هم درست میکردیم البته نه شب یلدا هر وقت که برف میبارید. من و خانوادهام هنوز هم یلدا را به عنوان یک شب ایرانی مهم و دوست داشتنی پاس میداریم. امیدوارم جوانها هم قدر این شب را بدانند.»
نظر شما