چمدان : حمید رضا حسینی کارشناس ارشد تاریخ و یکی از نویسندگان دانشنامه بزرگ تهران یادداشتی به مناسبت سالروز فوت مرحوم مسعود آذرنوش رییس اسبق پژوهشکده باستانشناسی در اختیار چمدان گذاشته است که میخوانید:
امروز، هفتم آذرماه 1396 برابر است با نهمین سالروز درگذشت شادروان مسعود آذرنوش، باستانشناس خوشآوازه ایرانی. زمانی که او ریاست پژوهشکده باستانشناسی را برعهده داشت، روزی به دفتر کارش در عمارت مسعودیه رفتم و پای صحبتش نشستم. خاطراتی را برایم نقل کرد که بخشی از آن را در اینجا بازگو میکنم.
[caption id="attachment_6350" align="aligncenter" width="604"] شادروان دکتر مسعود آدرنوش در پنجم فروردین ۱۳۲۴ در کرمانشاه متولد شد. کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشتۀ باستانشناسی از دانشگاه تهران دریافت کرد و سپس با استخدام در مرکز باستانشناسی ایران در محوطههای مختلفی چون سنگ شیر همدان، بنای تاریخی کنگاور، و حاجیآباد فارس به کاوش پرداخت[/caption]
میگفت "در سال 1352 رومان گیرشمن، باستانشناس بزرگ فرانسوی، سرگرم کاوش در محوطههای باستانی مسجد سلیمان بود و من نیز به عنوان نماینده مرکز باستانشناسی، نظارت بر کار هیأت کاوش را برعهده داشتم. اگرچه انتظار میرفت که نماینده دولت ایران از احترام و منزلت خاصی متناسب با جایگاه نظارتی خود برخوردار باشد اما وضع من در مسجد سلیمان به هیچ روی مناسب جایگاهم نبود.
[caption id="attachment_6343" align="aligncenter" width="1280"] او سپس برای ادامۀ تحصیل به آمریکا رفت و در سال ۱۳۶۶ دکتری خود را از دانشگاه کالیفرنیا در لسانجلس اخذ کرد. پایاننامۀ ایشان حاصل کاوشهای وی در حاجیآباد دارابگرد فارس بود که با عنوان «خانۀ اربابی دورۀ ساسانی در حاجیآباد فارس» به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است | عکس : صفحه سپیده مازیار (باستان شناس)[/caption]
علاوه بر اختلاف سن و موقعیتی که میان من و گیرشمن وجود داشت، امکانات دو سوی ماجرا نیز به گونهای بود که گیرشمن را در موقعیتی بسیار بالا و مرا در شرایطی تحقیرآمیز قرار میداد. در حالی که محل اقامت من عبارت بود از یک اتاق خالی با یک تخت فنری و یک یخچال کوچک، گیرشمن و هیأت همراهش در مهمانسرا شرکت نفت با باغی بزرگ و ساختمانی مجلل و امکاناتی نظیر استخر جای گرفته بودند. روزها وقتی به محل کاوش میرفتیم، هنگام ظهر خودروی شرکت نفت میآمد و غذای مفصلی را که برای هیأت فرانسوی تدارک دیده بودند، برایشان میآورد. من نیز کنار سفره رنگین آنها، ساندویچ تخم مرغ یا نان و پنیری را که آماده کرده بودم، از کیفم درمیآوردم و میخوردم.
[caption id="attachment_6349" align="aligncenter" width="700"] مرحوم آذرنوش در یادداشتی با عنوان «این قبا به تن ایران تنگ است» در سال 84 گفته بود :«بچه هاي من با هيچ به بيابان ميروند و تنها عشق اين بچهها به مملكت و تاريخشان است كه آنها را به بيابانها ميكشاند و مثلاً در گرمايي كه هيچ كس حتي تاب بيرون آمدن ندارد، در جايي چون خوزستان، فعاليت ميكنند و آثار تاريخي اين مملكت را نجات ميدهند. ما با امكانات بسيار كمي كه داريم تا اين لحظه توانستهايم اين مقدار كار را انجام دهيم كه در نوع خود قابل توجه است» | سالروز درگذشت زنده ياد دكتر مسعود آذرنوش طرح از فرهاد نظري (مدیرکل دفتر ثبت اثار تاریخی)[/caption]
کار با گیرشمن دشوار بود؛ چون شنیده بودم که دوز و کلکشان کم نیست. گاه میشد که برخی اعضای هیأتهای خارجی، ظرف سفالینی را سالم مییافتند اما آن را میشکستند تا بتوانند قطعاتش را به عنوان خرده سفالهای مطالعاتی از کشور خارج کنند و سپس در کشورشان دوباره سر هم کنند! گیرشمن مرا جدی نمیگرفت و خوش نداشت که وظایف نظارتیام را به درستی انجام دهم اما به هر ترتیبی که بود بالای سر او و همکارانش میایستادم و اجازه نمیدادم که احیانا به آثار مکشوفه دست درازی شود. این کار خالی از مخاطره نبود؛ زیرا گیرشمن یک باستان شناس بسیار برجسته به شمار میآمد و چند دهه کاوشهای ارزشمند او در ایران باعث شده بود که در دستگاه حکومت از نفوذ قابل توجهی برخوردار باشد. کافی بود گزارشی را علیه من به مرکز بفرستد تا حسابی به درد سر بیفتم."
[caption id="attachment_6362" align="aligncenter" width="1100"] از راست: سیف الله کامبخش فرد (سرپرست گروه کاوشگران محوطه کنگاور)، مرتضی آگه تهرانی (نقشه بردار)، مسعود آذرنوش، و حسین بختیاری. هیئت کاوشهای «معبد آناهیتا» کنگاور، 1350 | عکس از کانال باستان پژوهی[/caption]
میدانیم که گیرشمن دیگر نمایندگان دولت ایران مانند مرحوم نفیسی را نیز تحقیر کرده و مانع از انجام وظیفه آنان شده بود. البته همچون مسعود آذرنوش، مرحوم نفیسی نیز محکم در مقابلش ایستاده و کار را پیش برده بود. به گمانم هر کس که اطلاعات مختصری درباره رومان گیرشمن داشته باشد، میداند که فقط نام او کافی بود تا هر شخصی را مرعوب کند. روش گیرشمن این بود که ابتدا از در لطف و محبت درمیآمد تا نماینده دولت ایران را با خود همراه کند و اگر چنین نمیشد، آنگاه چهره عبوس خود را نشان میداد.
[caption id="attachment_6345" align="aligncenter" width="1100"] مرحوم آذرنوش ضمن تدریس در دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد در رشتۀ باستانشناسی از سال ۱۳۸۰ به مدت چهار سال رئیس پژوهشکدۀ باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی کشور بود | عکس: کوروش محمدخانی (باستانشناس)[/caption]
طبیعتا مرحوم آذرنوش با اندکی عقب نشینی میتوانست از درِ دوستی با گیرشمن درآید و از مواهب دوستی با یکی از بزرگترین باستانشناسان و ایرانشناسان جهان بهرهمند شود؛ مثلا میتوانست از طریق او بورسیههای تحصیلی و مطالعاتی بگیرد و به فرانسه برود اما وطن دوستی او موجب شد که با شجاعت تمام، نه فقط در برابر این قبیل وسوسهها مقاومت کند بلکه موقعیت شغلی خود را نیز به خطر بیندازد؛ چرا که برای او و نسل او نام ایران از هر چیزی بالاتر بود.
[caption id="attachment_6346" align="aligncenter" width="618"] همزمان در این سالها تا زمان درگذشت این باستان شناس به روز ۷ آذر ماه ۱۳۸۷، به کاوش و مطالعات باستانشناسی در محوطۀ قلعه یزدگرد و تپۀ هگمتانه پرداخت | عکس از صفحه حمید فهیمی (باستانشناس)[/caption]
این همان صفتی است که ما آن را از دست دادهایم. شجاعت را با کرنش در برابر بالادستیها عوض کردهایم و موقعیت شخصی خود را فراتر از نام بلند ایران قرار دادهایم. آیا لازم است تصریح کنیم که بخشی از مصایب امروز میراث فرهنگی ما ناشی از زایل شدن همین صفتهای نیک است؟
[caption id="attachment_6347" align="aligncenter" width="358"] چهارشنبه 8 شهریور 96 کاشی ماندگار بر سردر خانه مرحوم مسعود آذرنوش پژوهشگر و باستانشناس نصب شد[/caption]
پینوشت: مرحوم آذرنوش، این خاطره را با اکراه و پس از اصرار من که از خاطراتتان با گیرشمن بگویید، برایم تعریف کرد. اکراهش نیز به دو دلیل بود: یکی اینکه میگفت: نمیخواهم به جایگاه علمی گیرشمن و خدمات او به باستان شناسی ایران خدشه وارد کنم و دوم آنکه میگفت: خیلیها این حرفها را باور نمیکنند و فکر میکنند ما اینها را تعریف میکنیم تا خودمان را بزرگ جلوه دهیم.
[caption id="attachment_6348" align="aligncenter" width="1100"] او معتقد بود اين كشور يك پژوهشكده باستان شناختي و يك مركز تحقيقات باستان شناسی میخواهد با حجمي معادل 10 تا 20 برابر حجم فعلي و دستکم 20 برابر متخصصان موجود نياز به متخصص و باستان شناس دارد و در كنار اين موضوعات نيز 50 برابر امكانات فعلي را هم میطلبد كه در شرايط كنوني غيرممكن است. داشتن اين امكانات محدود طبيعي است زيرا شما با كشور بینظیر و عظيمی مواجهيد كه گذشته، تمدن و فرهنگی غنی دارد. شما با بچه دو ساله تاريخ مواجه نيستيد | عکس : اسماعیل اسمعیلی جلودار (باستانشناس)[/caption]
[caption id="attachment_6353" align="aligncenter" width="700"] مسعود آذرنوش: «زماني كه در كاليفرنيا تحصيل ميكردم روزي میخواستند سالن تئاتر 80 سالهاي را خراب كنند. مردم كاليفرنيا تا صبح كنار سالن تئاتر میخوابيدند و با اين ديدگاه كه ميراث فرهنگي شهرشان است از آن محافظت میكردند. اين در حالیست كه در ايران خانه همسايه شما صد سال قدمت دارد.»[/caption]
[caption id="attachment_6356" align="aligncenter" width="1100"] از راست: علیرضا جعفری زند، دکتر مسعود آذرنوش، کریم علیزاده، علیرضا عسکری.آموزش دانشجویان کارشناسی ارشد در کاوشهای باستانشناسی محوطۀ «حاجی آباد داراب»، نیمۀ دوم دهه 1370 | عکس از کانال باستان پژوهی[/caption]
[caption id="attachment_6357" align="aligncenter" width="399"] عکس: ساغر امیر عظیمی[/caption]
کد خبر 6330
نظر شما