با مریم خاکیان دانشجوی دکترای مطالعات شرق شناسی دانشگاه سوربن که از نزدیک به دیدن نمایشگاه «امپراطوری گلهای سرخ» در موزه لوور-لانس رفته است به گفت و گو نشستیم.
چمدان: پس از بازدید از این نمایشگاه ارزیابی شما به عنوان یک بازدید کننده که مطالعات مرتبط با ایران دارد چه بود؟ تا چه اندازه هنر قاجار را به نمایش گذاشته بود؟
حقیقت این است که شاید هیچ چیز برای یک ایرانی خوشحال کنندهتر از این نیست که در یک کشور خارجی نمایشگاهی به این وسعت در حوزه هنر و فرهنگ ملی ایران برگزار شود و چهره زیبایی از این هنر را به دیگرانی که شاید بسیار کم از فرهنگ ما میدانند عرضه کند. گردآوری نزدیک به چهارصد اثر ایرانی دوره قاجار از ایران و سایر کشورها واقعا یک رویداد بسیار مهم است. ورودی بسیار زیبا، گالریهایی با رنگ بندی متناسب با تم آثار، امکانات نورپردازی و طبقه بندی صحیح آثار متناسب با سالشماری قاجاریه از آقامحمدخان تا احمد شاه و نیز فرهنگ و سنن و آداب رسوم قاجاری بسیار جالب توجه بود؛ از بعد دیگر مناسبات سیاسی ایران با سایر کشورها از جمله فرانسه همچون اسناد، تصاویر و تابلوهای نقاشی عهدنامه فینکنشتاین بین فتحعلی شاه و ناپلئون، مناسبات داخلی در دربار قاجار و هنر این دوره به گونه مبسوط و ظریف در معرض دید علاقه مندان قرار گرفته بود. من با دیدن چند اثری که از کاخ گلستان به این نمایشگاه آورده شده این حس را داشتم که در تالار عاج یا عکس خانه عمارت بادگیر که این تابلوها را آنجا دیده بودم، قدم میزنم. فضای عمومی دوازده گالری کاملا قجری طراحی شده بود.
[caption id="attachment_42178" align="aligncenter" width="1100"]

چمدان: این نمایشگاه تا چه اندازه مورد استقبال فرانسویها قرار گرفته است؟
باید بگویم استقبال عالی بود و تعداد زیادی بازدیدکننده در گروههای ده نفره و حتی بیشتر به همراه یک راهنما که توضیحات جامع درباره آثار ایران به فرانسوی و انگلیسی ارائه میکرد در سالن حاضر بودند؛ تعداد زیادی از این بازدیدکنندگان از صبح به بازدید از سایر سالنها میپرداختند و با اشتیاق منتظر بودند تا ساعت بازدید از سالن بزرگ نمایشگاه «امپراطوری گل سرخ» فرا برسد و بتوانند این آثار را ببینند. ضمن اینکه اغلب با دقت نوشتههای کنار تابلوها را میخواندند، به راهنما گوش میکردند و از او سوالات مختلف میپرسیدند که گواه کنجکاوی و علاقهمندی آنها برای کسب اطلاعات درباره هنر این دوره بود.

چمدان: برداشت شما از این نمایشگاه چه بود؟
اساسا برای محققان حوزه تاریخ بازدید از چنین نمایشگاههایی با رویکرد تاریخی همراه است و برای من به عنوان یک محقق ایرانی این موضوع شدت و قوت بیشتری دارد. به طور کل من در بازدید از این نمایشگاه به دنبال جایگاه مردم عامی ایران در هنر و فرهنگ دوره قاجاریه بودم، همان مردمی که در طول تاریخ رعیت بودهاند و نامی در تاریخ ندارند، مردمی که در کتابهای تاریخی غایبند و شاهان و حکام بازیگران همیشه تاریخ. باید بگویم طیف گستردهای از تابلوهای نقاشی متعلق به دربار قاجار و پرترههای مختلف از شاهان این دوره بود. اسناد، دست نوشتهها و مکاتبات هم به تعامل سیاسی در داخل و خارج مرتبط بود. در بخش فرشهای ایرانی، بیشتر آنها هدایای سیاسی بودند، لباسها و تزیینات هم مختص دربار قاجار بود و به طور کل ردپایی از مردم آن دوره در این نمایشگاه دیده نمیشد. هرچند خالقان این آثار از توده مردم بودند اما به هرحال همه هنری که در این نمایشگاه وجود داشت هنر درباری بود. شاید به همین جهت عنوان «امپراطوری» برای آن انتخاب شده بود اما به طور کل ظرافتهای هنرمندانه بسیاری به کار برده شده بود تا نمایشگاه هرچه بیشتر به نام و هویت ایرانی آن نزدیک باشد، همچون بیت زیبایی از سعدی که در خروجی بر یک دیوار سرخ رنگ وجود داشت.

چمدان: برگزاری نمایشگاههایی از این دست تا چه اندازه به شناخت هنر و فرهنگ ایرانی در سایر نمایشگاهها کمک میکند؟
اگر بخش هنر ایران را در موزه لوور در نظر بگیریم که سالیانه بالغ بر هزاران بازدید کننده دارد و همه آنها این اکسپو را خارق العاده میدانند تنها به یک مورد از این وسعت حضور آثار و فرهنگ ایرانی در قلب توریستیترین شهر اروپا اشاره کردهایم. در نظر بگیرید اگر این رویه را بشود گسترش داد افراد زیادی را میتوان با ایران تاریخی آشنا کرد و از غنای هنر ایرانی با آنها سخن گفت. در حال حاضر شرق شناسان بسیاری از طریق مطالعات ایران شناسی در حال توسعه این رویکرد هستند اما مردم کشورهای غربی که اساسا شرق را هیجانانگیز میدانند کنجکاوند که بدانند در تاریخ این کشورها چه گذشته است، بنابراین نمایشگاههایی از این دست میتواند گویای بخشی از فرهنگ و هنر ایرانی باشد.

چمدان: نقاط قوت و ضعف این نمایشگاه چه بود؟ آیا در این نمایشگاه گریزی هم به زندگی عامه مردم در دوره قاجار زده بودند؟
اگرچه به زودی نقطه نظراتم را درباره این نمایشگاه در یک ژورنال فرانسوی هم منتشر خواهم کرد اما بد نیست پارهای از نقدهای شخصیام را در اینجا مطرح کنم. ببینید اساسا شناختی که از جامعه ایرانی دوره قاجار توسط این نمایشگاه به غرب منتقل میشود یک شناخت ناقص است چرا که یک گالری لوکس به همراه یک زندگی اشرافی و درباری را به آنها نشان میدهیم که مملو از تجملات است. جالب توجه است که در این نمایشگاه اندک تابلوهایی که در آنها گذری از زندگی مردم وجود داشت متعلق به سیاحان خارجی بود. نکته دیگر این بود که برخی از راهنمایان نکاتی را نادرست مطرح میکردند که به نظر میرسد منبع مطالعاتی آنها چندان موثق یا ایرانی نبوده است. برای مثال راهنمایی که همراه گروه ما بود در آغاز فکتهای نادرست درباره هویت قاجارها داد.
نکته سوم که از نظر من بسیار مهم است این که در کنار در این نمایشگاه فروشگاه کوچکی قرار داشت که برای فروش آثار ایرانی بود. من تقریبا بیشتر این آثار را نگاه کردم و به جز بخشی از وسایلی که طرح گل و مرغ داشتند و صندوقهای کوچک و مگنتها که برخی از آنها تولید ایران بودند حدود پنجاه درصد از سفالها شامل بشقاب و فنجانها همه ساخت چین بودند که طراح تلاش کرده بود نقش مرغ یا پرنده ایرانی را روی آنها دربیاورد اما یک موجود غیر ایرانی مضحک را تصویر کرده بود. بسیار تاسفآور بود که با وجود هنرمندان ایرانی بیشمار و سفالهای درجه یک لاله جین و میبد و دیگر صنایع دستی ایرانی، شاهد فروش محصولات چینی آن هم در نمایشگاهی که به آثار ایرانی اختصاص دارد، بودم. این نکتهای است که تذکر آن به هر دو طرف برگزار کننده قابل گوشزد است. فکر میکنم این مطالب را باید میگفتم چراکه به نقاط مثبت در پرسشهای دیگر شما اشاره کردهام.

چمدان: به عنوان آخرین مطلب اگر نکته ای هست بگویید.
استناد میکنم به شعر سعدی در خروجی نمایشگاه امپراطوری گل سرخ؛ "به چه کار آیدت ز گل طبقی/ از گلستان من ببر ورقی/ گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد."
این نمایشگاه رهگذر کوتاهی بود به گذشتهای نه چندان دور. دلچسب بود و گلستان. امیدوارم رایزنیهای بیشتری برای برگزاری نمایشگاههایی از این دست انجام بشود تا جلوههای دیگری از تاریخ و فرهنگ ایرانی را بتوان به کشورهای دیگر معرفی کرد. نمایشگاههایی در طول سال و در کشورهای مختلف. شاید بشود از این دریچه غفلتهای مدیران حوزههای تاریخ و میراث فرهنگی را در طی سالیان اخیر اندکی جبران کرد.






نظر شما