او ضمن بازدید از غرفه چمدان در نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها در گفتگو با خبرنگار چمدان در مورد بناهای تاریخی و تخریب آنها میگوید: باید به حال آثار تاریخی ایران گریست. این آثار شناسنامه ما هستند. آثاری که از جدادمان کوروش و داریوش و حتی پیش از آنها به ما رسیده است اما ما نمک خوردهایم و نمکدان شکستهایم. تخریب هر اثر تاریخی حتی یک کاشی ضربه مهلکی به مملکت میزند که درد آن را چند سال دیگر میفهمیم اما دیگر درمان ندارد.
ما در همین پایتخت حتی نتوانستیم چهار محله را حفظ کنیم تا بعدها دست نوه و نتیجهمان را بگیریم و بگوییم نوه عزیزم تهران قدیم این شکلی بوده است، گچ بری خانهها این شکل بوده، حوض خانهها و باغچههایشان این فرم بوده، گذرها چنین بوده زورخانهها چنان بوده و... فقط پاساژ، مجتمع، مال! من نمیدانم یک شهر چقدر پاساژ و مجتمع تجاری و مال میخواهد؟!
او ادامه میدهد: وقتی در خبرها میشنوم کاشی فلان جا را هم دزدیدند، واقعا ناراحت میشوم. زمانی محلههای قدیمی تهران برو و بیایی داشت. سقاخانهها، زورخانهها، حمامها، مسجدها، گذرها تک تک خاطره داشت. سردر خیلی از خانهها یک کاشی نصب بود سردر گذرها و زورخانهها هم همینطور. چند وقت پیش عکس یک سقاخانه را نشانم دادند که کاشیهای آن را هم برده بودند. اینقدر با شنیدن این اخبار متأسف میشوم که میگویم فقط باید به حال این وضعیت گریست.
این بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر تأکید میکند: کدام یک از ما حاضریم شناسنامه یا کارت ملی خود را پاره کنیم. کدام مملکتی حاضر است با آثار خود چنین کند. این آثار شناسنامه همه ایرانیان هستند وقتی آنها را تخریب میکنند آیا به این موضوع هم فکر میکنند که چگونه به آیندگان نشان خواهند داد که ما کشوری با قدمت و تمدن چند هزارساله هستیم؟!
رمضانیفر وقتی به محله قدیمیشان در چاله میدان میرود به یاد گذشته حسرت میخورد. او میگوید: هنوز بخشی از محلههای آن اطراف و خانهها باقی است اما هیچ تضمینی نیست دفعه بعد که میروی همان خانه سر جای خودش باشد. در حالی که میشد به این محلهها امکانات خاصی داد و آنها را حفظ کرد. نباید میگذاشتند این محلهها از سکنه خالی شود و تبدیل به انبارهای بازار شود.
سردر خیلی از خانهها یک کاشی نصب بود سردر گذرها و زورخانهها هم همینطور. چند وقت پیش عکس یک سقاخانه را نشانم دادند که کاشیهای آن را هم برده بودند. اینقدر با شنیدن این اخبار متأسف میشوم که میگویم فقط باید به حال این وضعیت گریست
او از بازارچه پایین مولوی به عنوان یکی از آثار تخریبی بازار یاد میکند و اظهار میکند: خانه محل تولد من زیر همین بازارچه بود اما امروز نه از بازارچه خبری هست نه از خانههای محله، همه را تخریب کردند. دیگر از جنگ دلخراشتر وجود دارد حتی کشورهایی که در آنها جنگ رخ داده بخشی از آن آثار را حفظ میکنند تا به دیگران تأکید کنند چه بر آنها رفته است. بعد ما در همین پایتخت حتی نتوانستیم چهار محله را حفظ کنیم تا بعدها دست نوه و نتیجهمان را بگیریم و بگوییم نوه عزیزم تهران قدیم این شکلی بوده است، گچ بری خانهها این شکل بوده، حوض خانهها و باغچههایشان این فرم بوده، گذرها چنین بوده زورخانهها چنان بوده و... فقط پاساژ، مجتمع، مال! من نمیدانم یک شهر چقدر پاساژ و مجتمع تجاری و مال میخواهد؟!
رمضانیفر تصریح میکند: همه شهر برای بساز و بفروشها اما باید بخش تاریخی و قدیمی هر شهر را حفظ کرد. نمیگویم امکانات ندهند اما این همه کشور چه میکنند مگر ترکیه، ایتالیا، فرانسه، روسیه و... بافت قدیمی ندارند و همه را خراب کردند تا به جایش برج بسازند؟! یعنی آنها اشتباه میکنند و ما کار درست انجام میدهیم؟ آدم وقتی بیشتر ناراحت میشود که الگویی از حفظ شهرهای تاریخی جلوی چشممان بوده اگر سفر نمیکردیم، اگر نمیدیدیم، اگر اینترنت نبود، اگر کسی نمیرفت خارج درس بخواند میگفتیم بله ندیدیم پس نمیدانستیم باید این آثار را حفظ کرد اما وقتی میدانیم و تخریب میکنیم جای گریه دارد.
او با اشاره به این که بسیاری از مردمی که برای رفتن به سفر خارج از کشور صف میکشند، هنوز ایران را ندیدهاند، میافزاید: آدمهای زیادی را دیدهام که در طول عمرشان فقط شمال رفتهاند بعد فرصتی پیش آمده و سفری هم به خارج از کشور رفتهاند. چنان با آب و تاب از آن سفرها صحبت میکنند انگار ایران هیچ جاذبهای ندارد وقتی میپرسی به کجای ایران سفرکردهای و کجاها را میشناسی تقریباً هیچ جا را ندیده اما عشق سفر خارج از کشور دارد!
آدم وقتی بیشتر ناراحت میشود که الگویی از حفظ شهرهای تاریخی جلوی چشممان بوده ... اگر سفر نمیکردیم، اگر نمیدیدیم، اگر اینترنت نبود، اگر کسی نمیرفت خارج درس بخواند میگفتیم بله ندیدیم پس نمیدانستیم باید این آثار را حفظ کرد اما وقتی میدانیم و تخریب میکنیم جای گریه دارد
رمضانیفر توضیح میدهد: شمال، جنوب، شرق و غرب ایران اینقدر جاها و آثار دیدنی دارد که اگر همه عمر را هم وقت بگذاریم باز هم جایی برای کشف کردن در ایران وجود دارد که میتوان دید و شگفتزده شد. برویدغرب و کردستان، ایلام، کرمانشاه را ببینید، در جنوب بوشهر، بندرعباس، کیش، قشم، خوزستان را یا بروید خراسان رضوی، شمالی و جنوبی یا سیستان و کرمان و یزد، اصفهان، قزوین، زنجان یا همین تهران و کرج خودمان، هر کجا که بخواهیم برویم ماهها وقت لازم است حتی خود شمال که همه سفر میکنند بسیار روستاها، جنگلها و حتی آثار تاریخی و موزههایی دارد که ما هنوز ندیدهایم. مردم ایران را ندیدهاند اما ترکیه ، قبرس، ارمنستان، گرجستان، تایلند، مالزی و... میروند.
او در پایان می گوید: از قدیم گفتند بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی. من هم توصیه میکنم هر کس میتواند در حد وسع خودش سفر کند حتی دیدن همین پارکها یا طبیعت اطراف شهرها دیدن موزهها و بناهای تاریخی هر شهر یا قدم زدن در محلههای قدیمی هم خودش لذتی دارد. سفر بدیها را از دل آدمی پاک میکند ما را با مردم جدید و آدابی جدید آشنا میکند. به ما یاد میدهد که آدمها و طبیعت را بیشتر دوست داشته باشیم و به آثار تاریخی باقیمانده از پدران و مادرانمان بیشتر احترام بگذاریم. به آدمی حس غرور ، افتخار و احترام و حس وطن دوستی دست میدهد شاید هم کنجکاو شدیم و دو سه ورق کتاب هم در مورد جایی که رفتیم خوانیدم و آمار سرانه مطالعه را بالا بردیم (باخنده)
نظر شما