چمدان : سعید فلاح فر کارشناس ارشد مرمت و دکترای پژوهش هنر یادداشتی در زمینه موزه ایران باستان و نحوه برقراری ارتباط آن با کودکان در یادداشتی که در اختیار چمدان گذاشت، نوشت:

خواهرزاده‌ام امسال 9 ساله شد. با این حال یک موزه گرد علاقه‌مند است. امسال برای هدیه تولد قول موزه ایران باستان را از من گرفته بود و الوعده وفا. با هم رفتیم. حرفه‌ای‌های موزه‌داری و تاریخ و باستان شناسی، خودشان به موزه ملی ایران باستان می‌گویند موزه مادر.

[caption id="attachment_37244" align="aligncenter" width="800"] عکس‌ها: سعید فلاح فر[/caption]

بدیهی است قسمتی از همه کارکردها و آموزه‌ها و التزامات موزه‌ها مربوط به مخاطب بوده و کودکان را نمی‌توان از این جمع خارج کرد. کودکان حق دارند از سنین پائین به قدر وسع و درک خود از موزه‌ها استفاده کنند. حق دارند برای جوانی و میانسالی و پیری اندوخته‌ای از دانش و هویت داشته باشند. جملاتی از این دست را بارها از زبان مسئولین و مدیران سازمان میراث فرهنگی و کارشناسان موزه‌های کشور شنیده‌ایم. یا شنیده‌ایم که می‌گویند؛ موزه‌ها صرفاً محل نگهداری و نمایش اشیاء نیستند. بلکه مکانی برای آموزش، پژوهش و تفریح محسوب می‌شوند. موزه‌ها باید شرایطی را فراهم کنند که کودکان با آنها آشتی کنند. مثلاً راهنماهای موزه هنرهای معاصر تهران برای هر نمایشگاه هر چقدر که تخصصی حتماً نکته‌ای، روایتی، داستانی و یا موضوعی برای جلب توجه و جلب رضایت کودکان پیش بینی می‌کنند تا با این گروه مخاطب ارتباط برقرار کنند و از لذت بردنشان مطمئن شوند.



متاسفانه از این نظر وضعیت موزه ایران باستان چندان در شأن نام و جایگاه این موزه نیست. در طراحی سالن موزه کوچکترین عنصری برای پاسخ به میل و نیاز کودکان دیده نمی‌شود. نه در نحوه چیدمان و نه در رنگ و ارگونومی ویترین‌ها. نه در تابلوهای راهنما و نه در شیوه نمایشی آثار. هنوز موزه براساس تئوری کهنه سکوت سنگین و پچ پچ الزامی بازدیدکننده‌ها اداره می‌شود و نشانی از لذت و تفریح خصوصاً برای کودک و نوجوان  ندارد.



اما این همه دلخوری من از این بازدید نیست. چند نکته واقعاً باعث شرمندگی‌ام شد:

* اول این که در اقدامی غیر قابل باور نور سالن، نور ویترین‌ها، نور پنجره‌ها و جنس شیشه ویترین‌ها طوری با دقت تنظیم شده‌اند که اشیای داخلی ویترین‌ها به هیچ وجه بدون انعکاس آزاردهنده نور قابل مشاهده نباشند. (برای نمونه مثلاً عکس تابلوی موزائیک ساسانی و یا عکس مرد نمکی را نگاه کنید که در این عکس‌ها تقریباً بهترین حالتی است که با نورهای فعلی موزه دیده می‌شود.) [متاسفم که باید بگویم: از نظرم بی‌تردید این طراحی عمدی است. چون بخش عمده‌ای از این اختلال بصری و نوری با کمترین دانشی قابل اصلاح بود.]



 

* دیگر این که  غیر از ته لبخندی از نگهبان ورودی ـ هیچ کدام از راهنماهای موزه کوچکترین اقدامی برای راهنمایی دو سه کودکی که در موزه سرگردان می‌چرخیدند و بدون لذت خسته می‌شدند، انجام ندادند. دریغ از یک لبخند حتی. فقط در محل استقرار خود نشسته بودند و بیشتر مشغول صفحه موبایل خودشان بودند تا وظیفه ذاتی یک راهنمای موزه. شاید در اثر مجاورت با مجسمه‌های سنگی حالشان عوض شده است و یا شاید آموزش‌های اشتباهی دیده‌اند. شاید هم وظیفه سازمانی دیگری برای ایشان تعریف شده باشد!



 

* از طرفی به خاطر داشته باشیم؛ کودکان بدون لمس نمی توانند درست و کامل تجربه کنند. امکان بدیهی و ساده‌ای که در موزه ایران باستان با هیچ ترفندی برای کودکان پیش بینی نشده است. اگرچه بارها با دانشجویان مرمت و هنر از این موزه بازدید کرده‌ام، اما قطعاً تخصصی برای راهنمایی کودکان ندارم و مثل موزه های تخصصی دیگر انتظار داشتم این مهم توسط راهنمای کاربلد موزه ایران باستان انجام شود. موزه‌ای که با آشنا چنین است با دیگران چگونه خواهد بود؟ به هر حال تنها چیزی که در حین بازدید به ذهنم رسید این بود که گویا اینجا بیشتر موزه زن باباست تا موزه مادر

کد خبر 37243

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 6 =