کاسهتراشباشی بیاید؟
- بماند.
- قصد حمام است؟
- نه روانهاش کنید برود.
- سواری خبر میکنید؟
- خیر.
- عزم شکار است؟
- خیر.
- قربان خاک پای جواهر آسای مبارکت شوم. تصدقت شوم بفرمایید چه میفرمایید؟
- با ملیجک میمانیم.
نیره خادمی در شهروند نوشت: قصه از همین جا آغاز میشود؛ ملیجک با یک شاخه گل سرخ، ناصرالدینشاه را بیدار کرده است و غلام از پشت دیوارها با او حرف میزند. سلطان صاحبقرانیه ساخته علی حاتمی به سال١٣٥٤. منجمباشی از چند سال قبل سوءقصد به جان شاه را در روز دوازدهم ذیقعده سال ۱۳۱۳ قمری پیشبینی کرده است و شاه هراسان است. هیچکس را نمیبیند جز ملیجک، حکیم باشی و معدود افرادی از نظمیه. فیلم در لابهلای مرور وقایع آن دوران نشان میدهد که ملیجک تا چه اندازه برای ناصرالدینشاه اهمیت داشته است. ملیجک دوم که زندهیاد پرویز فنیزاده نقش او را بازی میکند، برای سرگرمی، مدل نقاشی ناصرالدینشاه میشود. همان زمان است که سر حرف باز میشود و شاه از ناگفتههایش با ملیجک میگوید، از خاطرات و اشتباهات دوران گذشته خود بهویژه عزل و کشتن امیرکبیر. اما ملیجک، شخص مورد علاقه ناصرالدینشاه، سالهای پایانی عمر خود را در خیابان سعدی جنوبی بهصورت گمنام زندگی کرد و حالا خانهاش با وجود قدمت و ارزش تاریخی که دارد برای مردم «ورود ممنوع» است. این ساختمان متعلق به بانک ملت است و از چند سال قبل بهعنوان باشگاه مشتریان بانک ملت استفاده میشد، اما یکی از مسئولان روابط عمومی بانک ملت میگوید که درحال حاضر هیچ استفادهای از آن نمیشود.
این خانه، بنایی قدیمی است که با کیفیت عمارت ناصرالدینشاه ساخته شده، ستونهای بزرگ و تزیینی در ایوان و سقف شیروانی و پلکان دوطرفه در بخش ورودی، یادآور معماری دوره قاجار است. مثل کاخ مرمر و کاخ گلستان، تالار آینهکاری دارد و آینهکاریها در محل برخورد سقف با بدنه، طرح گلهای برجسته دارند. تزیینات گچبری، درها و پنجرههای چوبی، نردههای چوبی خراطیشده مقابل ورودی اصلی در کوچه شمالی و کنار پلکان طبقه اول از دیگر مشخصههای این بناست. سرانجام اما ملیجک با آن همه عشقی که ناصرالدینشاه قبل از ترور به او داشت، در تنهایی و غربت از دنیا رفت.
سرنوشت عمارت بعد از ملیجک ؛ از سپهبد زاهدی تا عسگراولادی
امیر حسین ذاکرزاده که مدت زیادی را در کتابخانه مجلس شورای اسلامی خدمت کرده است درباره سرانجام او مینویسد: «ملیجک در ٦٣ سالگی و در یکی از شبهای سرد زمستان ١٣١٩ شمسی موقعی که شب هنگام به خانه بازمیگشت در بین راه ناگهان پایش درون تلی از کاهگل که وسط کوچه ساخته و رها کرده بودند، فرو میرود و به علت ضعف و سکته قلبی در همانجا جان به جان آفرین تسلیم میکند، جنازه او در مقبره خانوادگی مستوفی در ده ونک به خاک سپرده میشود. این مقبره هماکنون در وسط عرصه دانشگاه الزهرای تهران قرار گرفته است.»
بانک ملت باید خانه ملیجک را به موزه تبدیل کند
ناشناختهبودن خانه دوم ملیجک دربار درحالی است که برخی کارشناسان معتقدند این بنا هم باید بهعنوان میراث فرهنگی حفظ شود، بهویژه اینکه به ثبت ملی هم رسیده است و یکی از راهکارهایشان هم این است که بهعنوان موزه استفاده شود. مهدی معمارزاده یکی از همین کارشناسان است که میگوید: «هر بنای تاریخی کشور دارای ارزش است، هم به لحاظ مسائل فرهنگی و اقتصاد گردشگری و هم تاریخی. همانطور که بانک ملی ساختمان صندوق پسانداز را به موزه تبدیل کرد، بانک ملت هم باید از این ساختمان بهعنوان موزه اسناد خود استفاده کند.» از فعالیت بانکها در حوزه موزهداری مثالهای دیگری هم هست، مثل خرید خانه سردار اسعد بختیاری توسط بانک ملی و تبدیل آن به موزه یا ساختمانی که بانک سپه آن را به موزه سکه تبدیل کرد. «مسئولان بانک ملت هم میتوانند این ساختمان را برای بازدید عموم در اختیار بگذارند و از عواید آن که احتمالا به بانک میرسد، استفاده کنند. بنای تاریخی بخشی از سرمایه ملی است که باید در معرض عموم قرار بگیرد، بهخصوص گروههای سنی پایین باید بتوانند از آن بازدید کنند.» به گفته معمارزاده تاکنون هیچ گونه اقدامی برای مرمت این بنا انجام نشده است: «اگر دخل و تصرفی در این بنا داشته باشند، حتما خلاف مقررات میراث فرهنگی است و تمام تغییرات در بنا باید با هماهنگی سازمان میراث فرهنگی باشد.»
اسکندر مختاری، کارشناس دیگر میراث فرهنگی است، درباره مالکیت این بنا تردید دارد: «سندی نیست که اثبات کند خانهای که در سعدی جنوبی است، متعلق به ملیجک است، چون بافت آنجا مسکونی است و مردم در آنجا زندگی میکنند، اما در عین حال این مسأله رد هم نشده است.» او البته از کسانی است که در سالهای قبل توانسته به درون این کاخ وارد شود: «ساختمان یک تالار بزرگ آینهکاری دارد که دارای ارزش تاریخی زیادی است، حتی اگر خانه ملیجک نباشد، بنابراین لازم است از آنجا بازدیدهایی صورت گیرد. در سالهای قبل از بانک ملت تقاضا کردیم همان راهی را در پیش بگیرد که بانک ملی و سپه در برابر بناهای تاریخی در پیش گرفتهاند، اما هیچکس توجهی نکرد. مدتی از این ساختمان بهعنوان باشگاه مشتریان استفاده شد و مدتی هم بخش اداری در آن دایر بود.» مختاری معتقد است که میراث فرهنگی هم باید از بنا بازدید کند: «این اثر تاریخی برای کشور ارزش تاریخی، مالی و هنری دارد و باید برای محافظت از آن فکری شود.»
البته هنوز مشخص نیست که این بنا چطور به دست بانک ملت رسیده، اما آنطور که این کارشناس میراث فرهنگی میگوید احتمالا از اموال مصادرهای و در گروی بانک بوده که صاحبش آن را ترک کرده و بعد در اختیار بانک قرار گرفته است. با این وجود، مسئولان بانک ملت علاقه چندانی به توضیح درباره ماهیت این بنای تاریخی که به ثبت ملی رسیده است، ندارند و البته خانه منتسب به ملیجک، حتی در اولویت توجه مسئولان میراث فرهنگی هم نیست.
سپیده سیروسنیا، معاون میراث فرهنگی استان تهران دراینباره به «شهروند» توضیح داد: «تابهحال هیچ صحبتی درباره این بنا نشده است، اما بسته به استفادهای که از آن میشود و نحوه نگهداری آن، شاید هیچ مشکلی برای آن ایجاد نشود.»
او میگوید: «مسئولیت بازدید از اینگونه بناها با یگان ویژه سازمان میراثفرهنگی است و این یگان هم هیچ گزارش جدیدی درباره آن نداده است.»
خانه ملیجک[/caption]
ملیجک و چلچراغ کاخ ناصرالدینشاه
ملیجک کیست که شاه تا این اندازه با او یکی است؟ غلامعلی ملقب به امیرتومان، عزیزالسلطان یا سردار محترم پسر میرزا محمدخان و ملیجک اول است. امیرحسین ذاکرزاده درباره او مینویسد: «میگویند روزی این کودک یا همان برادرزاده امین اقدس که تازه هم زبان باز کرده بوده در حضور شاه با دیدن گنجشکی، به آن اشاره میکند و با زبان کودکی و لهجه گروسی میگوید «میلچک، میلچک» و این شیرینزبانی بسیار به دل ناصرالدین شاه مینشیند و این واژه را برای وی لقب قرار میدهد و به او ملیجک میگوید.»
ملیجک که البته تحریف همان ملیچک است، با وقوع یک اتفاق دیگر برای شاه عزیزتر میشود: «ناصرالدین شاه معمولا در یکی از اتاقهای کاخ زیر یک چلچراغ و روی زمین میخوابیده، یکبار رختخواب شاه را پهن میکنند، ملیجک کوچک هم آنجا بوده و با اشاره و زبان کودکی از شاه میخواهد که رختخوابش را جابهجا کند و جای دیگری بیندازد. شاه نیز به این خواسته کودک مورد علاقهاش عمل میکند، پس از گذشت مدتی آن چلچراغ ناگهان به زمین افتاده و از بین میرود. او این اتفاق را به فال نیک گرفته و کودک را فرشته نجات خود میداند. از این پس بوده که روزبهروز، شدت علاقه شاه به کودک زیادتر میشود.»
عمارت اول ملیجک دوم
در سال ١٣٠٩ قمری ناصرالدینشاه عمارتی را در عمارت بهارستان به نام ملیجک و دختر خود که همسر ملیجک شده، کرد؛ عمارتی که بعدها به عزیزیه معروف شد. این عمارت حالا در محوطه و مجموعه بهارستان تهران است و براساس خاطرات ملیجک در جمعه دوم ربیعالاول سال ۱۳۱۳ هجری قمری، عمارت در همان سال ساخته شده است. «ساعت چهار و نیم از شب گذشته آغا بشیرخان از شهر وارد شد، دو روز قبل رفته بود امامزاده داوود، دیشب وارد شد، از قراری که میگفت شهر بسیار گرم است. میگفت از عمارت تازهای که در عزیزیه بنا شده طاق زیرزمینها را زدهاند و حالا مشغول بنایی اتاقهای روی زیرزمینها هستند.»
در حالحاضر عمارت عزیزیه که ساختمان فعلی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در آن است، بهعنوان خانه اصلی ملیجک شناخته میشود. ذاکرزاده با استناد به حرفهای عبدالحسین حائری که از سال ١٣٣٠ خورشیدی از مدیران ارشد مجلس شورای ملی و مجلس شورای اسلامی بوده، در مورد انتقال عمارت از ملیجک به دکتر کردستانی، از همکاران قدیمی خود نقل میکند: «به نظر بنده و با کمی احتیاط میتوان گفت که تاریخ انتقال عمارت توسط ملیجک به دکتر کردستانی باید بین سالهای ١٣٣٤ تا ١٣٣٩ قمری یعنی فاصله بین پایان دوره سوم و شروع دوره چهارم مجلس باشد. چراکه در این دوران پنج ساله کشور اوضاع مطلوبی نداشته است؛ اثرات شوم جنگ جهانی اول و تعطیل مشروطیت و تضعیف قدرت مرکزی، جنگ داخلی روسیه و تغییر سلطنت روسیه تزاری به حکومت کمونیستی و اثرات آن در سیاست جهانی و بهخصوص در اوضاع داخلی ایران، عقد قرارداد ننگین اوت ١٩١٩ میلادی بین وثوقالدوله و دولت انگلیس و مخالفت مردم با آن، کودتای سوم اسفند١٢٩٩ خورشیدی، همگی میتواند باعث این شده باشد که ملیجک دیگر در آن مکان که مرکز تجمعات هم بوده، احساس امنیت نکند و به فکر نقل مکان از آنجا بیفتد. در اینجا این احتمال را نیز باید در نظر گرفت که ممکن است ملیجک ملک را به دکتر کردستانی نفروخته باشد، بلکه آن را به وی اجاره داده باشد.»
ملیجک در ضربالمثلها و ادبیات مردم
ملیجک اگرچه پدری ملیجک داشت، اما به واسطه ادای یک کلمه و چلچراغ قصر شاه، محبوب ناصرالدینشاه شد و این علاقه زیاد تا جایی پیش رفت که شاه حتی بیشتر از فرزندان خود به او اهمیت میداد. بعد اما پای ملیجک به ضربالمثلهای ایرانی هم باز شد و حالا خیلیها از ملیجک بهعنوان فرد بسیار محبوب یاد میکنند و بعضیها هم چاپلوسی را با ملیجک یکی میکنند. ضربالمثل «بادمجان دور قاب چیدن» هم البته چندان با ملیجک بیربط نیست؛ ضربالمثلی که از زمان او به دهانها افتاده است. آشپزان، از مراسم معروف زمان ناصرالدینشاه بود که حتی دکتر فورویه، طبیب مخصوص ناصرالدینشاه هم در خاطرات خود از آن یاد کرده است. در آن زمان افراد متملق و چاپلوسی که آشپزی نمیدانستند، بادمجان پوست میکندند و به شکل شاهپسند در اطراف قاپ خورش و آش میچیدند تا مورد توجه شاه قرار بگیرد. عبدالله مستوفی دراینباره مینویسد: «من خود عکسی از این آشپزان دیدهام که صدراعظم مشغول پوستکردن بادنجان و سایرین هریک به کاری مشغول بودند.»
دکتر فورویه طبیب مخصوص ناصرالدینشاه هم دراینباره خاطراتی دارد: «...اعلیحضرت مرا هم دعوت کرد که در این آشپزان شرکت کنم. من هم اطاعت کردم و در جلوی مقداری بادنجان نشستم و مشغول شدم که این شغل جدید خود را تا آنجا که میتوانم به خوبی انجام دهم. در همین موقع ملیجک به شاه گفت بادنجانهایی که به دست یک نفر فرنگی پوست کنده شود نجس است. شاه امر را به شوخی گذراند و محمد خان پدر ملیجک تمام بادنجانهایی را که من پوست کنده بودم جمع کرد و عمدتا آنها را با نوک کارد برمیچید تا دستش به بادنجانهایی که دست من به آنها خورده بود نخورد. بعد بادنجانها و سینی و کارد را با خود بیرون برد.»
ناصرالدینشاه البته برای مراسم آشپزان یک کاخ مخصوص در روستای شهرستانک استان البرز داشت. این کاخ ۱۴۰ساله هم البته با وجود ثبت در فهرست آثار ملی این روزها وضع خوبی ندارد. یکی از ویژگیهای این منطقه که نظر ناصرالدینشاه را برای ساخت کاخی ییلاقی جلب کرده بود، وضع خاص و امتداد شرقی- غربی دره شهرستانک است، این کاخ در سال ۱۸۷۸ میلادی به فرمان ناصرالدینشاه جهت معماری به آقا محمدابراهیم خان سپرده شد تا برای اقامت ییلاقی پادشاهان قاجار مکانی بنا شود. از صدور دستور ناصرالدینشاه تا ساخت کاخ سهسال زمان لازم بود، اما از آن به بعد شاه قاجار هر سال مراسم آشپزان در این کاخ به راه میانداخت. «اعتمادالسلطنه» در کتاب خاطرات خود در اینباره مینویسد: هر سال در یک روز معین ناصرالدینشاه به اتفاق وزرا و رجال و شاهزادگان و دیگر نزدیکان خود به شهرستانک میآمد و مراسم مخصوص آشپزان را به راه میانداخت. این کاخ در سال ۱۳۷۷ در لیست آثار ملی قرار گرفت.
نظر شما