چمدان : شهرام زارع باستان شناس و سردبیر مجله باستان پژوهی در یادداشتی درباره سکوت مسؤولان میراث فرهنگی در خصوص کشف مومیایی منتسب به رضا شاه نوشت:
پیکر «مومیایی» که چند روز پیش به نحوی شگفت از کندوکاو پیرامون حرم شاهعبدالعظیم شهر ری سر از خاک برآورد همچنان بحث داغ فضای رسانه است. پس از حیرت اولیهای که انتشار این خبر برانگیخت بهتدریج کسان دیگری از اهالی فرهنگ و سیاست نیز در این باره اظهار نظرهایی ابراز داشتهاند. در این میان اما اولیای سازمان میراث فرهنگی یکسره در صوم السکوت بودهاند. گزارشی که خبرگزاری ایسنا با عنوان «جسد یا مومیایی کجاست؟» (5/2/1397) در باره سکوت مسؤولان میراث منتشر کرد خواندنیست. از میان صاحبمنصبان «میراث» فقط آقای محمدرضا کارگر (مدیر کل موزهها و اموال منقول فرهنگی-تاریخی) نکتههایی بیان داشته است که آنهم نه تنها کمکی به رفع ابهامها و نگرانیها دربارۀ کندوکاو نامعمول در محدودۀ این مجموعۀ تاریخی نکرده بلکه دوصد چندان به پیچیدگی موضوع دامن زده است:
قسمتی از صحبتهای آقای کارگر را اینجا نقل میکنیم:
«مراحل مطالعه بر روی جسد و تصمیمگیری برای نحوۀ نگهداری مسائل شرعی خود را دارد و باید دربارۀ هر کدام از آنها استفتاء شود، شاید فتوا این باشد که باید جسد دوباره دفن شود... در صورتی که سن جسد به زمان معاصر باز گردد نظر سازمان میراث فرهنگی در تصمیمگیری دربارۀ آن دخیل نیست... در هر دو صورت، چه جسد برای رضاشاه باشد چه مومیایی ما تصور، ایده و برنامهای دربارۀ آن نداریم. چون در طول تاریخ پیش و پس از اسلام مومیایی در ایران مرسوم نبوده و تا به حال از مومیایی نگهداری نکردهایم، بنابراین پروتکل و قوانینی برای آنها وجود ندارد» (روزنامۀ ابتکار، 6/2/1397).
این سخنان غریب که به نظر میرسد غفلتاً و غیرمنتظره بیان شده حاوی نکتههای مهمی است که کموبیش درک و دریافتی از نوع مواجهه مدیریت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با این موضوع به دست خواهد داد. چکیدهوار میتوان چنین استنباط کرد که: مدیر کل امور موزهها از ماجرا بیاطلاع نبوده است، جسد مکشوفه را معاصر و بهطور ضمنی منتسب به رضا شاه میداند، -به هر دلیلی- مداخلۀ سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در این زمینه را روا نمیشمارد، و امکان پژوهش دربارۀ جسد یا نگهداری آن را پیشاپیش منتفی میداند. استیصال و سردرگمی، فرافکنی، و قضاوت بر اساس پیشفرضها در این مصاحبه آشکارا بازتاب دارد.
ماجرای جسد مکشوفه از شهر ری اگرچه با سیاست گره خورده و گویا به همین سبب توجیهی برای سکوت مسؤولان سازمان میراث فرهنگی فراهم آورده، اما یادآوری نکتههایی در پیوند با آن بیمناسبت نیست:
یکم. در محدودۀ مجموعهای تاریخی که حدود چهار دهه پیش در فهرست میراث ملّی به ثبت رسیده با ماشینآلات سنگین کندوکاوی صورت گرفته که علیالظاهر بدون مجوز و اطلاع سازمان میراث فرهنگی کشور بوده است. طی این کندوکاو جسدی به دست آمده که پیش از بررسی محققان باستانشناسی و متخصصان دیگر مفقود شده است! چه کسانی و بنا به چه صلاحیتی تصمیم گرفتهاند که «پیکر مکشوفه» را باستانی یا معاصر اعلام کنند؟ اگر سازمان میراث فرهنگی و پژوهشکدۀ باستانشناسی مرجع و متولی قانونی رسیدگی به چنین مسایلی نیستند، چرا اساساً چنین سازمانی وجود دارد؟ و چرا طی دهههای گذشته انبوهی از دانشگاههای کشور به «تولید» باستانشناس اشتغال داشتهاند؟ محققان این رشته احتمالاً حق دارند از سازمان میراث فرهنگی و وزارت علوم بپرسند که چرا رفتارشان نقض غرض است. بهویژه که نخستین بار نیست که چنین رفتاری بروز میکند. مثلاً چند سال پیش هم که «منشور کوروش» برای نمایش به موزه ملّی ایران آمد «هیئت تعیین اصالت» اغلب مهندسان عمران و معماری و سازه بودند.
دوم. اخیراً «جامعه باستانشناسی ایران» طی بیانیهای نسبت به تعرض و تخریبی که سازمان اوقاف یا هیئت امناء بقاع متبرکه به آرامگاهها و مزارهای پیرامون بقاع وارد میآورند هشدار داده و از سازمان میراث فرهنگی نیز خواسته است که نسبت به این امر مراقبت و توجه مضاعف نشان دهد. آنچه در پیرامون آستان شاهعبدالعظیم شهر ری رقم خورد قصور دیگری در همین زمینه است. تا کی قرار است متولیان اوقاف و بقاع در غیاب نظارت سازمان میراث فرهنگی متعرضِ محوطهها و ابنیه تاریخی شوند؟ گیریم که پیکر مکشوفه جسد مومیاییشدۀ رضا شاه باشد و تصمیمگیری دربارۀ آن نیز فراتر از حد و جایگاه مدیران سازمان میراث فرهنگی، اما آیا مقامات «میراث» پس از گذشت چند روز از ماجرا نباید توضیحی دربارۀ چرایی و چگونگی کندوکاو در آن محدوده بدهند؟
سوم. از میان همۀ اظهار نظرها مصاحبۀ کوتاه آقای دکتر مهدی حجت (در تارنمای «چمدان»)، به عنوان یکی از صاحبمنصبان پیشین سازمان میراث فرهنگی، حائز اهمیت بیشتری است. دکتر حجت با صراحت و بیطرفیِ کارشناسانه گفته است: «اجازه میدهند معنایی ندارد. اگر یک جسد مومیایی کشف شده وظیفۀ آنها است که سازمان میراث فرهنگی را مطلع کنند... در صورتی که [جسد] حدود ۶۰ الی ۷۰ سال قدمت داشته باشد احتمال این که متعلق به رضا شاه باشد وجود دارد و نیاز به تحقیقات بیشتر باستانشناسی و تاریخی دارد. اگر هم قدیمیتر باشد که باز مانند سایر جنازههای کشف شده تاریخی مورد پژوهش باستانشناسان قرار میگیرد».این ماجرا از نظر شیوۀ واکنش به موضوع بهنوعی یادآور تکوکِ «شیردالی» است که سال 1392 محمدعلی نجفی، رییس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، در بازگشت از آمریکا به عنوان نمادی از همکاری فرهنگی دو کشور به ارمغان آورد. آن زمان دکتر حجت به عنوان قائممقام سازمان میراث فرهنگی طرح بحث دربارۀ اصالت آن اثر را «بیادبی فرهنگی» قلمداد مینمود و موضع رسمی مدیران میراث این بود که: «به فرم و شکل این اثر تاریخی کاری نداریم، پیام آن برای ما اهمیت دارد که عمیقتر از شکل ظاهری جام است.» نظر مهندس سیدمحمد بهشتی هم این بود که رسانههای مطرحکنندۀ ماجرایِ اصالتِ شیردالِ اهدایی «رسانههای زرد»ی هستند که به «وجه خارش مردم» میپردازند. البته نجفی و حجت اگرچه نقدها را نمیپذیرفتند و بر پایه نظرات کارشناسان هم تصمیمگیری نکرده بودند، اما از پاسخگویی هم شانه خالی نمیکردند.قصد این یادداشت ارزیابی کارنامۀ نجفی، حجت یا بهشتی نیست که البته هریک از دیگری جداست و در مجال مناسب و با دقت و انصاف باید سنجیده و بررسی شود. بحث دربارۀ چرخۀ رفتارهایی است که پیوسته در «میراث» تکرار میشود. صریح که باشیم این نکته را نمیتوان از نظر دور داشت که اگر مهدی حجت اکنون قائممقام «میراث» بود احتمالاً چنین مصاحبۀ روشنگرانه و بیطرفانهای را از ایشان نمیخواندیم.
سوم. از میان همۀ اظهار نظرها مصاحبۀ کوتاه آقای دکتر مهدی حجت (در تارنمای «چمدان»)، به عنوان یکی از صاحبمنصبان پیشین سازمان میراث فرهنگی، حائز اهمیت بیشتری است. دکتر حجت با صراحت و بیطرفیِ کارشناسانه گفته است: «اجازه میدهند معنایی ندارد. اگر یک جسد مومیایی کشف شده وظیفۀ آنها است که سازمان میراث فرهنگی را مطلع کنند... در صورتی که [جسد] حدود ۶۰ الی ۷۰ سال قدمت داشته باشد احتمال این که متعلق به رضا شاه باشد وجود دارد و نیاز به تحقیقات بیشتر باستانشناسی و تاریخی دارد. اگر هم قدیمیتر باشد که باز مانند سایر جنازههای کشف شده تاریخی مورد پژوهش باستانشناسان قرار میگیرد».این ماجرا از نظر شیوۀ واکنش به موضوع بهنوعی یادآور تکوکِ «شیردالی» است که سال 1392 محمدعلی نجفی، رییس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، در بازگشت از آمریکا به عنوان نمادی از همکاری فرهنگی دو کشور به ارمغان آورد. آن زمان دکتر حجت به عنوان قائممقام سازمان میراث فرهنگی طرح بحث دربارۀ اصالت آن اثر را «بیادبی فرهنگی» قلمداد مینمود و موضع رسمی مدیران میراث این بود که: «به فرم و شکل این اثر تاریخی کاری نداریم، پیام آن برای ما اهمیت دارد که عمیقتر از شکل ظاهری جام است.» نظر مهندس سیدمحمد بهشتی هم این بود که رسانههای مطرحکنندۀ ماجرایِ اصالتِ شیردالِ اهدایی «رسانههای زرد»ی هستند که به «وجه خارش مردم» میپردازند. البته نجفی و حجت اگرچه نقدها را نمیپذیرفتند و بر پایه نظرات کارشناسان هم تصمیمگیری نکرده بودند، اما از پاسخگویی هم شانه خالی نمیکردند.قصد این یادداشت ارزیابی کارنامۀ نجفی، حجت یا بهشتی نیست که البته هریک از دیگری جداست و در مجال مناسب و با دقت و انصاف باید سنجیده و بررسی شود. بحث دربارۀ چرخۀ رفتارهایی است که پیوسته در «میراث» تکرار میشود. صریح که باشیم این نکته را نمیتوان از نظر دور داشت که اگر مهدی حجت اکنون قائممقام «میراث» بود احتمالاً چنین مصاحبۀ روشنگرانه و بیطرفانهای را از ایشان نمیخواندیم.
شاید یادآوری این نکته هم بیجا نباشد که چند ماه مانده به پایان دولت دهم توصیۀ مهندس بهشتی به مدیران آن دولت این بود که «اصلاً کاری نکنید و دست به چیزی نزنید، چون دست به هرچه ببرید خرابکاری به بار میآورید» (نقل به مضمون).
به خاطر این ظرایف است که در صوم السکوتِ رندان میراث مصاحبۀ آقای کارگر غیرمنتظره جلوه میکند.
میزها با آدمها و آدمها با میزها چه میکنند؟
بیخبرانیم ما گویا که حیرانیم در نظربازی رندان میراث!
به خاطر این ظرایف است که در صوم السکوتِ رندان میراث مصاحبۀ آقای کارگر غیرمنتظره جلوه میکند.
میزها با آدمها و آدمها با میزها چه میکنند؟
بیخبرانیم ما گویا که حیرانیم در نظربازی رندان میراث!
[caption id="attachment_32442" align="aligncenter" width="800"] حرم شاه عبدالعظیم در نزدیکی تهران. طراحی اوژن فلاندن، 1840 م[/caption]
نظر شما