روی کار آمدن قاجارها در ایران مسائلی را در ایران پدید آورد که میتوان آنها را «معاصر» دانست. یکپارچگی سرزمینی ایران و البته وحدت سیاسی که حاصل یک نهاد سیاسی متمرکز بود را میتوان از مهمترین نتایج این «سرکار آمدن» دانست. انتقالِ پایتخت به شهری نو به نامِ «طهران» در کنارش انتقالی دیگر را نیز به دنبال داشت. رفتنِ ولیعهد به شهری «کهن» به نامِ دارالسلطنۀ تبریز و گماردنِ وزیری در کنارِ او. سنّتی که به دلایلی بعداً نقشِ مهمّی در تحوّلاتِ ایرانِ عصرِ قاجار ایجاد کرد.
جنگهای ایران روس روح ایرانی را آزرده خاطر ساخت؛ این موضوع را به راحتی میتوان در متون دینی و ادبیات به خصوص در مکتب ادبی بازگشت مشاهده کرد. نمونه فتوای جهاد سید محمد مجاهد طباطبایی را میتوان در ذیل کنشهای دینی در راستای نجات ایرانیان گرفتار در بند روس دانست.
6 سال پس از سال 1213 هجری که فتحعلی شاه قاجار فرزند خود را به عنوان ولیعهد به دارالسلطنه تبریز منصوب کرد، جنگ بین ایران و روسیه روی داد. این اتفاق نخستین رویارویی ایران با فرهنگ و مظاهر تمدن جدید در غرب بود. ایرانیان که بر حسب نحوۀ نظام اندیشه خود که در مدار منطق سنت میچرخید ارتشی سنتی بر اساس نظام ایلاتی و عشیرهای داشتند که یکباره خود را مقابل ارتشی منظم، دارای نظم و امکانات جدید از جمله توپخانه دیدند. دور نخست این جنگها در 2 اکتبر میلادی1813 برابر با 29 شوال 1228 هجری به پایان رسید که حاصل این اتمام عهدنامه گلستان و تسلط روسیه بر ایالتهای شمالی ایران تا گرجستان بود.
این رویداد باعث شد که حاکمان دارالسطنه تبریز به نتیجه اصلاح ساختارها برسند؛ اصلاحاتی که دور بعد جنگها مقداری از سرزمینهای ایرانی مسخر شده از سوی روسها را باز پس گرفت که با دخالت ارتش منظم روسیه و تصرف تبریز توسط آنها به پایان رسید.
در این جنگها هر چند که ايران حاكميت روسيه را بر مناطق داغستان، گرجستان و خانات باكو، شروان، گنجه، قره باغ و بخشی از تالش به رسميت شناخت، اما به دلیل وجود ابهام در تعیین مرزها بین دو کشور و همچنین چیرگی بر سرزمینهایی که حاکمیت تاریخی ایران بر آنها بود و اهالی آنجا را مسلمانان ایرانی تشکیل میدادند، با موضوع شرعی نیز همراه شد، جنگها از سر گرفته شد.
جنگهای ایران روس روح ایرانی را آزرده خاطر ساخت؛ این موضوع را به راحتی میتوان در متون دینی و ادبیات به خصوص در مکتب ادبی بازگشت مشاهده کرد. نمونه فتوای جهاد سید محمد مجاهد طباطبایی را میتوان در ذیل کنشهای دینی در راستای نجات ایرانیان گرفتار در بند روس دانست. با اتکاءِ به چنین فتواهایی از جهاد، عباس میرزا و قائم مقام فراهانی تلاش گستردهای برای بسیج ملّت ایران انجام دادند. در خصوص جنگهای ایران و روس در قصیدهای به نام «موعظه به نایب السطنه...» قائم مقام حمله و هجوم روسها را اینگونه بیان میکند:
گر روس به کین خیزد چون سد سکندر باش
ور روبهی آغازد با حمله ضیغم باش
سرباز و سوار اول از خیل عجم بگزین
پس عزم جهاد روس جزم آر و مصمم باش
آنگونه که از محتوای این شعر بر میآید قائم مقام این آگاهی را دارد که جنگهای ایران و روس جنگ دو سرزمین و دو دولت است نه جنگی محلی و قبیلهای که مختص به یکی از استانهای ایران باشد. البته اشعار قائم مقام فراهانی بعدها به شعرای دیگر در ایران عصر مشروطه در پیش از روی کار آمدن پهلوی تاثیر میگذارد که از این بین میتوان به شعر قائم مقام در نقد آصفالدوله که از جنگ با روسها امتناع میکند، اشاره کرد، این شعر بعدها به عارف قزوینی در سرودن شعری دیگر الهام میدهد.
قائم مقام در نقد الهیار آصف الدوله که از جنگ امتناع و میگریزد، چنین سروده است:
بگریز بهنگام که هنگام گریز است
رو در پی جان باش که جان سخت عزیز است
از رود ارس بگذر و بشتاب که اینک
روس است که دنبال تو برداشته ایز است
این غزل بعدها به غزلیات سیاسی عارف قزوینی اثر میگذارد و عارف با الهام از این غزل میسراید:
چـه کرد عشق تو عاجز ز گفتنم؛ آن کرد
به من که دورة شوم قَجَر به ایران کرد
خدا چو طرة زلفت کند پریشانش
کسی که مملکت و ملّتی پریشان کرد
علاوه بر قائم مقام فراهانی، نشاط اصفهانی نیز که همچون قائم مقام اصفهانی رخت سیاست برتن داشت به این جنگها در اشعار خویش واکنش نشان داد. شاعرانی همچون مجمر اصفهانی، میرزاتقی صاحب دیوان واکنش کاملا فرمایشی به این جنگها داشتند که میتوان آن را با نقاشی جنگ گنجه که برای یکی از درباریان قجری به تصویر کشیده شده است، مقایسه کرد.
فتحعلی خان صبا، خاوری شیرازی، عبدالرزاق بیک دنبلی که به پیشۀ وقایعنگاری مشغول بودهاند به جز توصیف جنگ و وقایع پیش آمده در آن دوران به کار دیگری نپرداختهاند و شعر این شاعران از مکتب بازگشت عاری از توجهات به احساست ملّی و میهنی است. شاعرانی چون سحاب اصفهانی و وصال شیرازی نیز چنان بیاعتنائی به این جنگها نشان دادهاند که گویی از این جنگها بیخبر بوده و در میهنی دیگری زیست میکردهاند.
جنگهای ایران روس و تلاش برای اصلاحات
تصرف تبریز توسط روسها با شورش مردم همراه بود و قائم مقام فراهانی به ترمیم و اصلاح ساختار نهاد حاکمیت پرداخت و مقدمات نگارش عهد نامه دیگر به نام ترکمان چای را فراهم آورد. در پنجم شعبان 1242 برابر با دهم فوریۀ 1828 این عهدنامه به امضا رسید و دفتر جنگها بسته شد و اما برگی جدید در تاریخ ایران شروع به نوشتن کرد که شوربختانه با از دست دادن سرزمین و «فروپاشی ایران زمین» همراه بود.
«یکبار از سرِ درد به من چنین گفت ( عباس میرزا): چه کنم که قدر و قیمت جنگجویان مغربزمین را داشته باشم... نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده، چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.»
برگ جدید تاریخ ایران، با جنگ های ایران و روس آغاز شد. چرا که دستگاه حاکمیت در ایران در مواجه با مفاهیم جدید در اروپا متوجه قدیمی بودن ساختار و اندیشه خود شد. این موضوع باعث بحران در خودآگاهی ایرانیان شد. این بحران را میتوان به راحتی از سخنان عباس میرزا خطاب به آمده ژوبر[1] فرستاده ناپلئون فهمید که می گوید: «یک مشت سرباز اروپایی تمام دستههای سپاه مرا با ناکامی مواجه ساخته و با پیشرفتهای تازه خود ما را تهدید میکنند. رود ارس که سابق همه آن میان استانهای ایران بود، امروز سرچشمهاش در زمین بیگانه است و به دریایی میریزد که پر از کشتی دشمنان است، آنچه شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است، دلایل پیشرفت شما و ضعف ما کدام است؟» در جای دیگری از سفرنامه نیز از ژوبر آمده است که«یکبار از سرِ درد به من چنین گفت( عباس میرزا): چه کنم که قدر و قیمت جنگجویان مغربزمین را داشته باشم... نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده، چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم [2]» . این صحبتها نشان از پدید آمدن خود آگاهی دارد که در ذهن عباس میرزای ولیعهد به وجود آمده است. البته این سخنان با توجه به درخواست دربار شاهنشاهی قاجار به عنوان دولت مرکزی از غربیان به ویژه فرانسه و ناپلئون برای کمک به ایران مقابل روسها خبر از بین المللی بودن آن را میدهد. درهمین راستا تعبیر از سخنان عباس میرزا را میتوان درکی جدیدی از ساختار اندیشه در ایران و متوجه شدن به عدم کارکرد سنت ایرانی و قدیمی بودن آن در مقابل اندیشۀ جدید دانست. عباس میرزا به دنبال تأسیس اندیشۀ جدید بود و این تلاشها را می توان «درآستانه ایستادن» نامید. اما اصلاحات جدید عباس میرزا در راستای تأسیس ایران جدید بیشتر با اصلاح ظواهر همراه بود. شرایط ایران امکان بازخوانی سنت و پدید آوردن اندیشه جدید در ایران را میسر نبود و چه افسوس که هنوز چنین حادثهای رخ نداده است. از همین روی تأسیس ایران جدید را نمیتوان گذار از جهنم این جهانی به بهشت برین آن جهانی تعبیر کرد و میتوان آن را عبور از جهنم دوران قدیم به برزخی از دوران جدید نامید.
این صحبتها نشان از پدید آمدن خود آگاهی دارد که در ذهن عباس میرزای ولیعهد به وجود آمده است. البته این سخنان با توجه به درخواست دربار شاهنشاهی قاجار به عنوان دولت مرکزی از غربیان به ویژه فرانسه و ناپلئون برای کمک به ایران مقابل روسها خبر از بین المللی بودن آن را میدهد. درهمین راستا تعبیر از سخنان عباس میرزا را میتوان درکی جدیدی از ساختار اندیشه در ایران و متوجه شدن به عدم کارکرد سنت ایرانی و قدیمی بودن آن در مقابل اندیشۀ جدید دانست.
اصلاحات عباس میرزا، اصلاح قشون و عبور از نظامیگری عشیرهای، قواعد جدید ملک داری(دیوان)، تاسیس چاپارخانه برای دفع اجحاف به حقوق رعیت، اعزام دانشجویان به فرنگ برای انتقال علوم جدید به ایران، تشویق و توسعه صنایع با هدف استقلال در سرزمین را شامل میشود. این کارها را عباس میرزا با کمک صدرالعظم خود قائم مقام فراهانی پدید آورد. هر چند این تلاشها در تبریز انجام گرفت اما نباید این کنشها را به مردمان آذربایجان تقلیل داد، چرا که با نگاهی به زندگی و کارنامۀ دربار دارالسطنۀ تبریز
این موضوع نمایان میشود که با نگاهی که ولیعهد دولت مرکزی ایران به آرمان تجددخواهی داشت ایرانیان مستعد و باورمند به این موضوع جملگی از سراسر ایران بدان جا جمع گشته بودند.
قائم مقام را میتوان از تبار وزیران ایرانی چون خواجه نظام الملک و برامکه دانست. وی با تسلط برامور کشورداری و مالیات و دیوان سالاری و شناخت ادب فارسی درک صحیحی از عصاره ناب فرهنگ ایرانی داشت. اصلاحاتی که قائم مقام فراهانی نظریه پرداز اصلی آن است و با ارادۀ سیاسی عباس میررزا نهال آن به خاک نشست را میتوان حامل چند مفهوم دانست که به نگاهی از آن گذر میکنیم.
اصلاحات عباس میرزا، اصلاح قشون و عبور از نظامیگری عشیرهای، قواعد جدید ملک داری(دیوان)، تاسیس چاپارخانه برای دفع اجحاف به حقوق رعیت، اعزام دانشجویان به فرنگ برای انتقال علوم جدید به ایران، تشویق و توسعه صنایع با هدف استقلال در سرزمین را شامل میشود. این کارها را عباس میرزا با کمک صدرالعظم خود قائم مقام فراهانی پدید آورد.
اصلاحات ایرانیان فرهیخته در کنار ولیعهد دولت مرکزی ایران
نقش قائم مقام در تأسیس مفهومی از منافع ملی، مفهومی که پیش از وی نمیتوان به چنین صراحتی آن را پیدا کرد، بسیار مشخص است. این مفهوم را میتوان از سخنان و نامههای قائم مقام فراهانی پیدا کرد و مورد نظر قرار داد. درست زمانی که گروهی را برای نگارش عهدنامه اعزام میکرد آنگونه که از نحوه گزینش آنها بر میآید، به آنها میگوید که الان نماینده کشور هستی و باید از منافع ملی به هر نحو دفاع کنی. در زمان نوشتن عهدنامه محمد صادق وقایع نگار (به نقل از قائم مقام)میگوید:«اگر دیدید کار پیش نمیرود و منافع ما را تأمین نمیکند و ناچارید آن عهد نامه را بنویسید؛ به زور میرزایی جملات دو پهلو بنویسید تا بتوانیم از آنها به نفع خودمان استفاده کنیم و میگوید تا میتوانید سرشان کلاه بگذارید[3]».
این سخنان را قائم مقام فراهانی به نمایندگان ایران سفارش میداده است و تاکید او به «زور میرزایی» نیز به این دلیل بود که در زمان عهدنامهها به زبان فارسی نوشته میشد. صحبتهای قائم مقام دقیقا آرمان وی در خصوص دفاع از وطن را نشان میدهد. درست آنگونه که گزارش وزیر مختار انگلیس کمپل در 25 فوریه 1835 نقل میشود که: «ما احمقانه فکر میکردیم که در جنگ استدلال بر قائم مقام فائق آییم؛(وی پاسخ قائم مقام را این گونه می آورد ).... تا به حال اجرای مواد عهدنامه ترکمان چای را در تأسیس قنسول خانه روس رد کردهام و تا آخر نیز به هر طریقی باشد، با "مردی یا نامردی" رد خواهم کرد. چنین حقی را به هیچ دولت دیگری هم نمیدهیم چه برای ایران زیان بخش است[4]». از این سخن و دیگراعمال و سفارشات قائم مقام نمایان میشود که وی به دنبال منافع ملّی و مصلحت دولت است. آنگونه که از نمایندگی خسرو میرزا ولیعهد عباس میرزا برای سفر به روسیه مشخص است وی به دلیل اشرافزادگی ایشان بود که سرپرستی را به خسرو میرزا اعطا میکند اما اختیار مذاکره را به وی نسپرد. این نشان از آرمان قائم مقام در جایگاه دولت دارد که معتقد بود« شاه باید سلطنت کند نه حکومت[5]». این موضوع و توجه به منافع ملّت و همچنین ایجاد دیوانی برای تعیین مالیات سالانه و اتحاد نظام قضایی در دارالسلطنه تبریز را میتوان از پیش زمینههای مشروطه مبتنی بر «آرمان آزادی» و «حکومت قانون» در چارچوب ملّیت قلمداد کرد. اطّلاع از نظام سنتی در ایران را می توان از سفرنامه های برخی از ایرانیان اعزام شده به فرنگ نیز بازیابی کرد. این اتفاق که به همت قائم مقام و عباس میرزا روی داد منجر به واردات اندیشههای تجددگرایانه در ایران بود. با خواندن این سفرنامه ها می توان آگاهی ایرانیان نسبت خود و ناکارآمدی نظام اندیشه سنتی در ایران را استنباط کرد. البته این سفرنامهها خبری دیگر را برای ما دارند
«ما احمقانه فکر میکردیم که در جنگ استدلال بر قائم مقام فائق آییم؛ (وی پاسخ قائم مقام را این گونه می آورد ).... تا به حال اجرای مواد عهدنامه ترکمان چای را در تأسیس قنسول خانه روس رد کردهام و تا آخر نیز به هر طریقی باشد، با "مردی یا نامردی" رد خواهم کرد. چنین حقی را به هیچ دولت دیگری هم نمیدهیم چه برای ایران زیان بخش است»
و آن این که تجدد از منظر ایرانیان بیشتر اتکاءِ به ظواهر آن بود و تحصیل کردگان ما در سامان متجدد غرب نیز التفات جدی به تحول به نظام فکری در غرب نداشته اند. این علّت را می توان از بزرگ ترین علل برزخ تجدد در ایران دانست. با این تفاسیر در ایران آنگونه که قائم مقام در کتاب ارزشمند خود از هر نظر، بیان کرده، تلاشی شد - هر چند تا کنون ناکام مانده - به اجرای نظر وی که فرمود: «من بعد بساط کهنه برچینید و طرح نو دراندازید[6]». در حد توان این کار انجام شد در پس صدرالعظمی قائم مقام در دارالسطنه تبریز، چند سال بعد کسی از آن دارالسطنه در پی آن اندیشهها به صدرالعظمی و مقام اتابکی دربار دولت مرکزی ایران رسید. امیر کبیر صدرالعظم ایران در عهد ناصرالدین شاه قاجار شد که میتوان در این باره از عباس امانت در کتاب قبلۀ عالم جملهای را به عاریت گرفت « انصاب امیر کبیر به صدرالعظمی بار دگر برتری دستگاه حکومت آذربایجان را نیز ثابت کرد».
قائم مقام در جایگاه دولت معتقد بود «شاه باید سلطنت کند نه حکومت». این موضوع و توجه به منافع ملّت و همچنین ایجاد دیوانی برای تعیین مالیات سالانه و اتحاد نظام قضایی در دارالسلطنه تبریز را میتوان از پیش زمینههای مشروطه مبتنی بر «آرمان آزادی» و «حکومت قانون» در چارچوب ملّیت قلمداد کرد
آن اندیشه که برتری دارالسطنۀ تبریز را به دربار سنتی داشت از این علّت بود که قائم مقام فراهانی تالی اندیشهای از نهاد وزارت در سنت ایرانی بود که بابت همجواری با سرزمینهای عثمانی و روس با اندیشههای جدید نیز آشنایی داشت و این داشتهها و موقعیتها در در آوردگاه سیاست موجبات پدید آمدن سنتزی شد که از آن در آینده حاصلی جزء پیروزی مشروطه بیرون نیامد.
غائله پیشه وری
اشاراتی در ادبیات که ابزاری فراگیر در نزد مردم برای بیان احساسات است، شد. اینکه ایرانیان هنوز بابت از کف دادن بخش مهمی از سرزمینهای ممالک محروسه ایران ناراحتاند را نمیتوان به سادگی تفسیر به رای کرد. اَرّان و سرزمینهای آنسوی اَرس جز ایران بوده است و ایرانیان در آنجا زیست کرده و برای آبادی و حفظ آن جان دادهاند. نشانههای مدارس و زبان فارسی در آنجا هنوز موجود است. یکی از دلایلی که این تلخ کامی تجزیه را بر کام ایرانیان مضاعف میکند، نام جعلی است که محمد امین رسول زاده بر سرزمینهای آنسوی اَرَس نهاده است.
مسئله جنگهای ایران روس، موضوعی نیست که بتوان به راحتی به تفسیر آن پرداخت. نمیتوان با سخن گفتن از جنگهای ایران و روس، سهام خود را کمپانی روشنفکری افزایش داد. این که در اول نوشتار این قلم تاریخ قاجار و «بر سر کار آمدن آنها» را تاریخ معاصر بیان کرد موضوعات پیش آمده در آن دوران است که هنوز بر مسائل سیاسی و اجتماعی ما حضور دارد. جنگهای ایران و روس را نمیتوان با رطب و یابس بافتن کنار یکدیگر و انشایی سر هم کردن توضیح داد و آن را به خورد مخاطب داد.
نامی تاریخی و ایرانی که موجبات نگاه شوم توسعه طلبان را به همراه دارد؛ این نگاه شوم را بسیاری از ملّت ایران در حافظۀ خود بدون نیاز به ارجاع تاریخ هنوز در سینه و ذهن خود دارند، اشارۀ این قلم به غائلۀ پیشهوری و شیطنتهای رفیق «استالین» و خیانتهای همدستانش در ایران است. ایرانیان جدا شدن بخشهای دیگر ممالک محروسۀ ایران را نیز تلخ میدانند، از آن زمان که بحرین را از ایران جدا کردهاند، آن هم نه با جنگ و با سیاست، کافی است تا با نگاهی به کنش ایرانیان از آن زمان به بعد که خلیج تاریخی فارس را با نامی دیگر و جعلی مورد خطاب قرار میدهند به تلخی این غائله نیز پی برد، یا آن زمان که در افغانستان گروهی از «قوم پشتون» به ستیز با زبان فارسی میپردازد و گروهی دیگر نام آن را از فارسی به «دَری» تغییر میدهند باید واکنش ایرانیان آگاه به خویشتن را نیز دید.
یک اشاره:
مسئله جنگهای ایران روس، موضوعی نیست که بتوان به راحتی به تفسیر آن پرداخت. به همین روی این قلم نیز خطر نکرده و به جز چند یادآوری تاریخی تلاشی برای تحلیل نکرده است. نمیتوان با سخن گفتن از جنگهای ایران و روس، سهام خود را کمپانی روشنفکری افزایش داد. این که در اول نوشتار این قلم تاریخ قاجار و «بر سر کار آمدن آنها» را تاریخ معاصر بیان کرد موضوعات پیش آمده در آن دوران است که هنوز بر مسائل سیاسی و اجتماعی ما حضور دارد. جنگهای ایران و روس را نمیتوان با رطب و یابس بافتن کنار یکدیگر و انشایی سر هم کردن توضیح داد و آن را به خورد مخاطب داد. از آنجا که صحبت از این جنگها بحث عوامانه نیست این بحث نمیتواند در روشنفکری جایی داشته باشد. جنگهای ایران روس نقطۀ عطف تاریخ اندیشه در ایران است و نمیتوان با چند دقیقه توروق کتابی دم دستی و صحبت با عامّۀ کتابخوان پیرامون آن ساعاتی سخت راند.
[1] Pierre Amédée Emilien Probe Jaubert
[2] مسافرت در ایران و ارمنستان، ژوبر، ترجمه علیقلی اعتماد قدم، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1347
[3] طباطبایی پیشین
[4] بنگرید به فریدون آدمیت ، مقالات تاریخی، مقاله سرنوشت قائم مقام، انتشارات شبگیر، 1353
[5] بنگرید به محمد حسن خان اعتماد السطنه، صدرالتواریخ به کوشش محمئ مشیری، تهران، انتشارات وحید 1349
[6] بنگرید به کتاب منشأت قائم مقام فراهانی، به کوشش سید بدرالدین یغمائی انتشارت نگاه
نظر شما