ماجرای لودر و «سنگ سیاه»
نخستین بار احسان (اسماعیل) یغمایی در زمستان سال 1356 کاخ «بردک سیاه» را در ۱۰الی 12 کیلومتری شمالغربی برازجان، پس از گذر از رودخانهی دالکی و بر بلندیهای رسوبی همین رودخانه، در نزدیکی روستای «جتوط یا جتل» کشف میکند، آن هم در زمینی بکر از دل خاک. کاخی از دوره هخامنشی به همراه نقش برجسته داریوش بزرگ که بعداً (شاید به دست سپاهیان اسکندر مقدونی) آسیب دیده بود. در کاوشهای یغمایی، در کنار یافتههای مختلف، چند قطعه طلا نیز به دست آمد که وی تحویل میراث فرهنگی بوشهر میدهد. به همین قرینه، کاوش در محوطه «سنگ سیاه» نیز منجر به کشف کاخی هخامنشی شد. با وقوع انقلاب کاوشهای این منطقه ناتمام میماند، و گفته میشود چند سال پس از آن، در سالهای دهه 60 مالک زمین «سنگ سیاه» (که برخی معتقدند گروهی وی را به این کار تشویق کردهاند) به سودای یافتن طلای بیشتر با لودر تمام بقایای معماری کاخ هخامنشی را در یک گوشه جمع میکند و زمین را به عمق 1/5 متر شخم میزند و به چیزی دست پیدا نمیکند و بعد هم در آنجا نخل خرما میکارد. نتیجه میشود شکایت سازمان میراث فرهنگی و جریمه شدن به پرداخت 20 میلیون تومان پول که برخی اظهار میکنند با شنیدن رقم جریمه او سکته میکند و به دیار باقی میشتابد، و برخی دیگر عنوان میکنند او هرگز چنین مبلغی را پرداخت نمیکند و کسی هم پیگیر ماجرا نمیشود! اما اکنون ورثه این مرد زمین «سنگ سیاه» را به سازمان میراث فرهنگی بخشیدهاند.
فرمانداری برازجان تصمیم دارد برای گسترش طرح گردشگری، زیرساختهایی را در محوطه «چرخاب» (بنای باستانی دیگری از دوره هخامنشیان در یک کیلومتری جنوبغرب برازجان) ایجاد کند و از آنجا که محوطههای «سنگ سیاه» و «بردک سیاه» مورد توجه این طرح گردشگری هستند «معاون میراث فرهنگی بوشهر» تصمیم گرفته از این فرصت استفاده کند و در قالب طرح سایتموزه چرخاب در این دو محوطه نیز با انجام کاوشهای باستانشناسی با عنوان «کاوشهای باستانشناسی در محیط پیرامونی کاخ سیاه، بردک سیاه و چرخاب براساس دادههای ژئوفیزیک» کارهایی انجام دهند.
گزارشهایی که تبدیل به پایاننامههای بدون مرجع شد
یغمایی چند بار دیگر، هربار به فاصله زمانی زیاد به منطقه باز میگردد. یکبار در سالهای 66 که گفته میشود سیل وارد منطقه شده و بردک سیاه را آب برده و یغمایی برای پاکسازی منطقه میرود. یکبار هم سال 79 که برای حفاری به بردک سیاه میرود و یکی دو فصل کاوش تا سالهای 83-84 در منطقه انجام میدهد. او گزارشهای این کاوشها را به طور مرتب به اداره کل میراث فرهنگی استان بوشهر و معاونت پژوهشی سازمان میراث و پژوهشکده باستانشناسی در تهران تحویل میدهد. گزارشی که به گفته او به راحتی در کتابخانه در دسترس افراد قرار داشته و از دل آن دانشجویان مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشدشان را میگیرند و مقالاتی ارایه می کنند، بدون آن که اشارهای به مرجع اصلی آن یعنی یغمایی و گزارش او از کاوش بکنند.
رفتن عدل و فراموشی باستانشناسی خلیج فارس/ پنج سال سرگردانی باستانشناسی جنوب کشور
حالا با زنگ زدن محلیها این شک و شبهه پیش میآید که نکند پای کاوشهایی به ظاهر قانونی در میان باشد و در لوای آن اتفاقات دیگری پیش رو باشد، این شک از آنجا تقویت میشود که با آمدن دولت روحانی رؤسای پژوهشگاه میراث فرهنگی و پژوهشکده باستانشناسی از توجه به «باستانشناسی خلیج فارس» خبر میدهند، و حتی این سخن را به میان میآوردند که با کمک مرحوم شهریار عدل قرار است «همایش بینالمللی خلیج فارس» برگزار کنند، اما با فوت ناگهانی مرحوم عدل نه تنها جامعه باستانشناسی دچار ضایعهای بزرگ میشود بلکه تمامی قول و قرارهای پژوهشگاه در خصوص باستانشناسی خلیج فارس به فراموشی سپرده میشود و اوضاع باستانشناسیِ کرانههای جنوبی کشور از شمال خلیج فارس تا پهنه دریای مکران اگر بدتر نشده باشد بهتر هم نشده است (گواه آن سخنان باستانشناسانی است که به شدت از اوضاع باستانشناسی و وضعیت وخیم استقرارگاهها و بندرهای باستانی خلیج فارس گلایهمندند). این در حالی است که از اوایل سال 92 تا اکنون که نوروز 97 است بارها سخن از این به میان آمده که یغمایی برای ادامه کاوش و پژوهش راهی «بردک سیاه» و برازجان میشود یا او برای کاوش راهی قشم میشود. اما هرگز این اتفاقات در طی این پنج سال نیفتاده است که هیچ، یغمایی سه بار پروپوزالی برای از سر گیری کاوش و پژوهش در کاخهای هخامنشی برازجان را تحویل پژوهشکده باستانشناسی میدهد -از دوره ریاست حمیده چوبک تا دوره سرپرستی عمرانی و نظارت جلیل گلشن- اما هر بار این پروپوزالها گم میشود! آن هم در حالی که بزودی کتاب یغمایی در باب «کاوش های باستان شناختی در کاخ بردک سياه» چاپ خواهد شد.
در برازجان پای طرحهای عمرانی (نظیر سدسازی یا راهسازی) هم در میان نیست، محلیها میگویند این افراد ارتباطی با یغمایی که آخرین بار اسفند 96 پیگیر کاوش در بردک سیاه در پژوهشکده باستانشناسی بوده است هم ندارند! پس در «بردک سیاه» و «سنگ سیاه» چه خبر است؟
با کمک مرحوم شهریار عدل قرار بود «همایش بینالمللی خلیج فارس» برگزار کنند، اما با فوت ناگهانی مرحوم عدل نه تنها جامعه باستانشناسی دچار ضایعهای بزرگ میشود بلکه تمامی قول و قرارهای پژوهشگاه در خصوص باستانشناسی خلیج فارس به فراموشی سپرده میشود و اوضاع باستانشناسیِ کرانههای جنوبی کشور از شمال خلیج فارس تا پهنه دریای مکران اگر بدتر نشده باشد بهتر هم نشده است (گواه آن سخنان باستانشناسانی است که به شدت از اوضاع باستانشناسی و وضعیت وخیم استقرارگاهها و بندرهای باستانی خلیج فارس گلایهمندند).
کاوشهایی مجوزدار/ «چرخاب» صاحب «سایتموزه» میشود
نتیجه پیگیریهای خبرنگار «چمدان» به اینجا ختم میشود که فرمانداری برازجان تصمیم دارد برای گسترش طرح گردشگری، زیرساختهایی را در محوطه «چرخاب» (بنای باستانی دیگری از دوره هخامنشیان در یک کیلومتری جنوبغرب برازجان) ایجاد کند و از آنجا که محوطههای «سنگ سیاه» و «بردک سیاه» مورد توجه این طرح گردشگری هستند «معاون میراث فرهنگی بوشهر» تصمیم گرفته از این فرصت استفاده کند و در قالب طرح سایتموزه چرخاب در این دو محوطه نیز با انجام کاوشهای باستانشناسی با عنوان «کاوشهای باستانشناسی در محیط پیرامونی کاخ سیاه، بردک سیاه و چرخاب براساس دادههای ژئوفیزیک» کارهایی انجام دهند. البته این موضوع در عین حال تز دکترای نصرالله ابراهیمی (معاون میراث فرهنگی استان بوشهر) هم هست و او امیدوار است پس از کاوشها بتوان زمینهای این بخشها را به تملک اداره کل میراث فرهنگی بوشهر درآورد.
ابتدا قرار بوده آبان ماه 1396 کاوشها آغاز شود و مطالعات ژئوفیزیک جدیدی برای آن انجام شود که به دلیل نبود اعتبارات به تعویق میافتد و سرانجام ابراهیمی بار دیگر پروپوزالی را نهایتاً برای 5 اسفند تا 5 فروردین ارایه میکند که به دلیل جابهجاییهای مدیریتی این روند طولانی میشود و مجوز 26 اسفند در پژوهشگاه امضاء میشود و نامه آن 28 اسفند به اداره میراث فرهنگی بوشهر میرسد و چون بودجه این طرح «امانی» بوده نهایتاً مطالعات محل ترانشهها 2 فروردین در زمینهای آقایان بناری و نوروزی در اطراف سنگ سیاه انجام میشود و محل آغاز کاوش مشخص میشود.
[caption id="attachment_30362" align="aligncenter" width="800"] قرار است ابراهیمی در محوطه های بردک سیاه و سنگ سیاه کاوش کند و به ساماندهی بپردازد[/caption]
مجوز کاوشها از 25 اسفند تا 15 اردیبهشت است و به علت گرمای هوا بیش از 5 ساعت کاوش میسر نیست و کاوشها از صبح بسیار زود آغاز میشود. این کاوشها در 800 متری الی یک کیلومتری محل کاوشهای یغمایی در سنگ سیاه، آن طرف رودخانه دالکی، بر روی یک تپه انجام میشود. در «بردک سیاه» هم در فاصله 300 الی400 متری اطراف کاخی که یغمایی کاوش کرده بررسیهای ژئوفیزیک انجام شده و قرار است ترانشههایی هم در این محدودهها زده شود. به این ترتیب، بسیاری از شبهات پاک میشود و شاید جرقههای امیدی هم زده میشود که پس از سالهای سیاه نابسامانی قرار است روزهای خوشی هم به سراغ بردک سیاه و سنگ سیاه بیاید.
اما و اگرهای پژوهشگاه و پژوهشکده
اما چند نکته باقی میماند که دست بر قضا بر نقش پر رنگ پژوهشکده و پژوهشگاه و بی سامانی آن تکیه میکند.
1)نگارنده این مطلب از باستانشناسان شنیده است که بر مبنای قواعد حرفهای و نیز عرف، وقتی در محوطهای که پیشتر شخص دیگری کاوش کرده و هنوز از ادامه پژوهشهای خود انصراف نداده شخص جدیدی نمیتواند کار کند. پژوهشکده باستانشناسی وظیفه دارد ضمن رسیدگی به طرحهای پیشنهادی، باستانشناس قبلی را مطلع کند و نظر او را جویا شود، و در صورت موافقت او معمولاً باستانشناس جدید با گل و شیرینی به دیدن باستانشناس قبلی میرود و ضمن ادای احترام از تجربیات و دانش او کمک میگیرد.
مسأله دردآور و قابل تأمل دیگر آنکه پژوهشکده باستانشناسی و پژوهشگاه میراث فرهنگی احساس شرمساری نمیکنند که پروپوزال یک پیشکسوت باستانشناسی را سه بار گم کردهاند؟! چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ آیا با چنین روالی میتوان نام این مکان را «پژوهشگاه» گذاشت؟ اصلاً مسأله پیشکسوت و غیرپیشکسوت به کنار، در سیستم اداری پژوهشگاه و پژوهشکده چه میگذرد که چنین بینظمی روال است و کسی هم احساس شرمساری نمیکند؟ بسیاری از پژوهشگران میگویند پروپوزال ما چندین بار گم شده است!
باستانشناس یا کاوشگر قبلی طبعاً اسناد و مدارک و عکسها و نقشهها و گزارشهایی در اختیار دارد که جزء پیشینه پژوهش است و پژوهشگر جدید نمیتواند آن مدارک را نادیده بگیرد، و کاوش او به نوعی در ادامه پژوهشهای قبلی است. به عنوان مثال، حافظه تاریخی باستانشناسی ایران به یاد دارد که مرحوم کامبخشفرد که در کنگاور کاوش کرده بودند ابتدا مسوؤلان باستانشناسی به او خبردادند و رضایت او را کسب کردند سپس احمد کبیری هندی برای اقدام به کاوش در این منطقه به حضور او رفته و مرحوم سیفالله کامبخشفرد هم ضمن استقبال برخی از مدارک و عکس و نقشههای لازم را در اختیار او گذاشته است. هنوز هم چنین رویهای نزد باستانشناسانی که به اصول حرفهای باور دارند و آن را از الزامات کاوشهای علمی میشمارند مرسوم است. مسألهای که به پژوهشکده باستانشناسی هم باز میگردد آن است که در برازجان چند محوطه مهم از دوره هخامنشی وجود دارد که از قبل کاوش شده و کاوشگران آنها هم مشخص بوده است. در مورد محوطههای «بردک سیاه» و «سنگ سیاه» هم کاوشگر آن نه تنها از ادامه پژوهش انصراف نداده بلکه به تازگی هم پروپوزالی ارائه داده که به تصویب هم رسیده بوده است. پس چرا مدیر پژوهشکده مذکور در جریان هیچ کدام از این اتفاقات و رویدادها نیست؟ چرا پژوهشکده وقت نگذاشته و باستانشناسان پیشکسوت آقایان سرفراز و اسماعیل یغمایی، و نصرالله ابراهیمی، کاوشگر جدید، را در جلسهای دور هم جمع نکرده و دادهها و اطلاعات آنها را بررسی نکرده است؟ اکنون نقشههای نهایی حاصل از کاوش محوطههای «سنگ سیاه» و «بردک سیاه» در دست اسماعیل یغمایی است، پس بر چه اساسی ساماندهی این محوطه انجام میشود؟ میدانیم که تحلیل نهایی درباره کارکردها و چیستی یک محوطه باستانی را نیز کاوشگر آن انجام میدهد که پیش از هرگونه ساماندهی نیازمند آن هستیم. پس از این ساماندهیها چه معنایی دارند؟! آیا برای جلوگیری از خسارتهای جبرانناپذیر و تخصیص بودجه و اقدام به کاوش جدید نباید پژوهشکده هردو طرف را دعوت میکرد یا تیم اجرایی مشترکی ایجاد میکرد یا بررسی میکرد هر کدام از این افراد چه نظراتی دارند؟ و بر اساس خرد جمعی تصمیمی میگرفت تا امروز وقتی با یغمایی تماس میگیریم، نگوید: «دیگر برایم مهم نیست و حاضر نیستم دیگر پایم را آنجا بگذارم، من اخیراً سه بار پروپوزال دادهام و هر بار به بهانهای از صدور مجوز سر باز زدهاند و گفتند پروپوزال گم شده است. نمیدانم آنجا چه خبر است کسی هم از من نظری نپرسید.» آیا «حرمت امامزاده به متولی آن نیست»؟
باستانشناسان به یاد دارند هنگامی که دکتر یوسف مجیدزاده در جیرفت کاوش میکرد چه اتفاقی افتاد. کاوشهای باستانشناسی جیرفت در فرایندی مشابه متوقف شد و بعد «ماسیمو ویداله» ایتالیایی، که یکی از اعضای هیئت مجیدزاده بود، سرپرست کاوشهای جیرفت شد. آن هم کسی که متخصص بررسی اشیاء زینتی و قیمتی بود نه کاوشگری در تراز محوطههای جیرفت. به سبب همان ندانمکاریها بود که حالا سالهاست کاوشهای جیرفت متوقف شده است و خبر میرسد که وضعیت این محوطهها بسیار ناگوار است.
آیا شخصی که معاون میراث فرهنگی در استانی به اهمیت و گستردگی بوشهر است، در عین حال میتواند به رتق و فتق امور رساله دکتری خود که حتی مطالعات کتابخانهای هم نیست بلکه پژوهشهای سنگین و حساس کاوشهای میدانی است بپردازد؟ آیا پژوهشگاه و وزارت علوم ضوابط و قواعدی برای این منظور ندارند؟ بویژه در ایام تعطیلات نورزی که از مقاطع پرکار برای کارکنان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است اقدام به انجام چنین طرحهایی مجاز و عقلانی است؟ آیا سرپرست کاوش میتواند با وجود دارا بودن مقام اجرایی تمام وقت در محل کاوش حاضر باشد؟ آیا چنین تحقیقاتی تا این حد آسان و سهلالوصول شده است؟!
2)از سویی هرچند پژوهشگاه میراث و پژوهشکده باستانشناسی هزینه کاوشها را تقبل میکنند، اما حق معنوی گزارشها و پژوهشها برای باستانشناسان و پژوهشگران محفوظ است. پس چرا حق معنوی یغمایی رعایت نشده است و اسناد و مدارک کاوشهای او در «سنگ سیاه» و «بردک سیاه» که به اداره میراث استان بوشهر تحویل شده بود، سر از نشریات درآورده است؟ مسؤول رسیدگی به حقوق تضییع شده پژوهشگران کیست؟
3) مسأله دردآور و قابل تأمل دیگر آنکه پژوهشکده باستانشناسی و پژوهشگاه میراث فرهنگی احساس شرمساری نمیکنند که پروپوزال یک پیشکسوت باستانشناسی را سه بار گم کردهاند؟! چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ آیا با چنین روالی میتوان نام این مکان را «پژوهشگاه» گذاشت؟ اصلاً مسأله پیشکسوت و غیرپیشکسوت به کنار، در سیستم اداری پژوهشگاه و پژوهشکده چه میگذرد که چنین بینظمی روال است و کسی هم احساس شرمساری نمیکند؟ بسیاری از پژوهشگران میگویند پروپوزال ما چندین بار گم شده است!
صاحب منصبان پژوهشگاه بهتر است به جای سخنرانی و نوشتن در هر بابی به جز باستانشناسی و مشکلات پژوهشگاه، نسخهای از یادداشتی را که یغمایی با عنوان «در سوگ سنگ سیاه» در دوفصلنامه «باستانپژوهی» نگاشته است یا کتاب «گیسوان هزار ساله» را تهیه کنند و بخوانند. کدام یک از مسوؤلان حاضر است مشقتهایی را که بر این مرد رفته خود متحمل شود و با همسر و فرزندی بیمار راهی کاوش شود؟ از یغمایی شرمسار نیستید و پروپوزالش را گم میکنید و مجوزش را صادر نمیکنید، از پسر مرحوم او شرمسار باشید که پدرش به خاطر میراث فرهنگی این سرزمین و مردمانش چنین مشقتی را متحمل شده و او را با خود به همراه برده بود!
[caption id="attachment_30349" align="aligncenter" width="800"] محوطه های بردک سیاه و سنگ سیاه پس از کاوش های یغمایی رها شد[/caption]
4)چرا باید برای یک باستانشناس مجوز صادر نشود، برای دیگری هم این فرایند آنچنان طولانی شود که کاوشها به ایام نوروز برسد آن هم به گونهای که افراد محلی را دچار شک و شبهه کند؟ مگر نه آن که از یک هفته قبل به مقامات استانی، از استاندار و فرمانداری و نیروی انتظامی، نامه زده میشود و سرپرست هیأت هم از چند روز قبل با مقامات و معتمدین محلی، اعم از شورای شهر یا دهیاری، و مالکان اراضی اطراف محوطه باستانی صحبت میکند و پیشزمینههایی برای انجام برنامه ایجاد میکند؟ پس چرا این اتفاق در «بردک سیاه» و «سنگ سیاه» نیفتاده است. آیا وظیفه سازمان میراث فرهنگی نیست که آگاهی و حساسیت مردم محلی برای حفظ آثار اطراف زیستبومشان را تقویت کند؟ آیا آنچه در برازجان رخ داده منجر به تضعیف اعتماد مردم نخواهد شد؟
علاوه بر اینها، آیا شخصی که معاون میراث فرهنگی در استانی به اهمیت و گستردگی بوشهر است، در عین حال میتواند به رتق و فتق امور رساله دکتری خود که حتی مطالعات کتابخانهای هم نیست بلکه پژوهشهای سنگین و حساس کاوشهای میدانی است بپردازد؟ آیا پژوهشگاه و وزارت علوم ضوابط و قواعدی برای این منظور ندارند؟ بویژه در ایام تعطیلات نورزی که از مقاطع پرکار برای کارکنان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است اقدام به انجام چنین طرحهایی مجاز و عقلانی است؟ آیا سرپرست کاوش میتواند با وجود دارا بودن مقام اجرایی تمام وقت در محل کاوش حاضر باشد؟ آیا چنین تحقیقاتی تا این حد آسان و سهلالوصول شده است؟! از نظر قانونی شاید برعهده داشتن یک مسؤولیت مهم و سنگین اجرایی منافاتی با انجام تحقیقات میدانی نداشته باشد، اما از نظر علمی و دقتهایی که مستلزم چنین تحقیقاتی است هم آیا این کار درست است؟! و ده ها سوال دیگر که مدیران مربوطه به دلیل مسؤولیتهایی که بر عهده دارند باید از قبل پاسخگوی آن باشند.
5) مصیبتهای پژوهشگاه میراث فرهنگی و پژوهشکده باستانشناسی در وصف نگنجد، فقط میتوان گفت روح مرحومان عزتالله نگهبان، محمدتقی مصطفوی، سیفالله کامبخش، شهریار عدل، محمود موسوی، مسعود آذرنوش، علی سامی، علیرضا شاپور شهبازی، دکتر باقر آیتالله زاده شیرازی، محمد مهریار و... شاد! که نیستند و چنین روزهایی را نمیبینند و عمر امثال فیروزباقرزاده و اسماعیل یغمایی، میرعابدین کابلی، یوسف مجید زاده، مهدی رهبر، جعفر مهرکیان و... درازباد که اگر همین چند نفر هم نباشند معلوم نیست مسوؤلان چه بر سر میراث فرهنگی و باستانشناسی این مملکت میآورند.
مصاحبه با آقایان احسان(اسماعیل) یغمایی و نصرالله ابراهیمی هم بزودی در پایگاه خبری «چمدان» منتشر خواهد شد.
نظر شما