چمدان : درود نوروز با چهارشنبه سوری آغاز و بدرودش با سیزده به در به پایان میرسد و به قول شاعر :
وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند/خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است
« بدو ، بدو. مامان! سبزه رو هم بردارم؟»،« آره، بذارش جلو ماشین.»،« مامان! بابا میگه زود باش، عمو اینا راه افتادن...» این صحنهای از سیزده به در است ، روز خداحافظی با نوروز که در ذهن بسیاری از ایرانیان تصاویری این چنینی حک شده است. در این روز غم وغصه و خمودی حرام است. مردم از خانه به کوه و دشت و صحرا میروند تا نحس بودن این روز را در بیرون خانه بیندازند. معمولاً غذا را از روز و شب قبل در خانه تهیه میکنند و با خود میبرند . فقط آش رشته را که حتماً باید بر سر سفره سیزده بدر باشد، در صحرا میپزند. نهار ظهر سبزی پلو با کوکو سبزی و قورمه سبزی است که این روزها بیشتر جایش را به کباب و جوجه کباب داده است.( این را از دود منقلهایی که مردان مشغول باد زدنش هستند، به خوبی میتوان حدس زد)
پیام های ایمنی سیزده به در
یادمان باشد هر خانواده می تواند در هنگام خروج از شهر برای گذراندن یک روز در طبیعت ( سیزده بدر ) با خود حداقل دو کیسه زباله خالی ببرد و زباله ها را در طبیعت رهانکند.در این سفر به نحوی رانندگی کنیم که منجر به مرگ هیچ جانداری نشویم.به جای افروختن آتش از کپسولهای سفری گازی استفاده کنیم.
جز ردپا چیزی در طبیعت باقی ننهیم. از هر نوع آلودگی صوتی، مواد منفجره و ترقه پرهیز کنیم، زیرا گوش حیوانات چندین برابر گوش انسان به صدا واکنش نشان می دهد. هرگز با خودرو از فاصله صدمتری به محیط های ساحلی و تالابی نزدیکتر نمی شویم.
سیزده بدر، روز سلیمان بهار
میگویند هرگاه روز سیزدهم فروردین ماه بهاری با سیزدهم ماه قمری برابر باشد، آن روز نحس خواهد بود، زیرا ستاره شناسان روزی را که ماه و خورشید روبروی هم قرار میگیرند نحس میدانستند و اعتقاد داشتند که باید در این روز دست از کار کشید و از خانه بیرون رفت.
برخی معتقدند که اگر کودکی در روز سیزده نوروز متولد شود همیشه بیمار است و اگر دختری در این روز شوهر کند، هَوو بر سرش میآید.
هر چند بسیاری از محققان عقیده بر طالع نحس این روز دارند اما نوروز ، پایانی زیبا و دلچسب طلب میکند آن چنان که در کتاب « مقالات » حسین الهی قمشهای آمده است : « سلیمان نبی (ص) را انگشتری بود مزین به اسم اعظم الهی.سلیمان انگشتر را به کنیزی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی انگشتر را دزدید و ادعای سلیمانی کرد. مردم او را پذیرفتند . از طرفی سلیمان که خلق او را انکار کردند، ماهیگیری پیشه کرد. روزگار گذشت تا روزی سلیمان ماهییی گرفت که در شکمش انگشتر سلیمان نهان بود. مردمان مطلع شدند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است ؛ پس در سیزده نوروز بر دیو شوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان به تخت باز گردد.»
آری این روز نحس است اما برای کسی که با دیو همراه باشد و در طلب سلیمان از شهر خارج نشود.
سیزده بدر در چهار گوشه ایران
اما شاید خالی از لطف نباشد که بدانیم مردم اقوام مختلف ایران زمین سیزده به در را چگونه سپری میکنند.
در «ساری»، دختران صبح سحر از خواب بیدار میشوند و به نزدیکترین جوی کنار خانه میروند، هفت بار از جوی آب میبرند و هر بار با خود نیت میکنند که سال بعد در خانه شوهر باشند. مادرها به فرزندان سفارش میکنند صبح روز سیزده به در بعد از بیدار شدن به آسمان نگاه کنند تا زندگیشان مثل آسمان درخشان و عمیق و زیبا شود.
در « گناباد» روز سیزده به در دختران دم بخت ملکهیی برای خود انتخاب میکنند و به رقص و پایکوبی میپردازند .
در «سیرجان »غروب سیزده، موقعی که می خواهند به منزل باز گردند، علفها را گره میزنند و میگویند: « سیزده بدر، چهارده به تو ، درد و بلام (=بلای من ) توی این کتو (=سوراخ)، بعضی زنها میگویند:« سیزده به در، چهارده به تو ، درد و بلام تو سر مرد قدقدو (=نق نقو) ! و بعضی از دختران دم بخت میگویند:« سیزده به در، چهارده به تو، سال دگر، بچه بغل، خونه شوهر!»
در «همدان» روز سیزده به در بعد از بازگشت از صحرا دخترها سوار شیر سنگی میشوند و بر این باورند که این کار بخت آنها را باز میکند.
در روستای «حسن لنگی» بندرعباس، با شتر به سیزده به در میروند. مردم از سحرگاهان برمیخیزند و شترهای جوان را زینت میبندند ومنگولههایی از ابریشم هفت رنگ به نام «گل گلوم نیک» به شتر میآویزند و زنگ به گردنش میبندند و زنها و بچهها بر شترها سوار میشوند. در راه صدای سازهای محلی به آسمان میرسد. بعد از رسیدن به مقصد ، سمارها را روشن میکنند و زنان دیگها را برای پختن آش رشته روی آتش میگذارند.
در «کردستان» به هنگام بازگشت از صحرا، هر زن و دختری سیزده سنگ ریزه برمیدارد و به پشت سر میاندازد تا نحوست سیزده را از خود دور کند . در «بیجار» فقط سه سنگ میاندازند.
دختران «کرمانشاهی» نیز عصر سیزده به در بالای گلدستههای مساجد میروند و یک گردو پایین میاندازند، اگر گردو شکست تا سال دیگر به خانه شوهر میروند، آنگاه گردو را میخورند.در «خور» روز سیزده به در و روزهیجدهم فروردین هر دو را به صحرا میروند.
مردم چهارمحال و بختیاری افزون بر روز سیزدهم فروردین، در نخستین شنبه هر سال، با رفتن به دامن طبیعت، این روز را گرامی میدارند و جشن میگیرند.
جالب است بدانیم در برخی نواحی استان سمنان، خوزستان و بختیاری، طبس در چهاردهم فروردین و به نام «چاردهبدر» برگزار میشود.
علاوه بر آیین « سیزده نوروز » و جشن و شادمانی در دامان طبیعت، مردم قزوین در روز نوزدهم اردیبهشت نیز به صحرا می روند و از خدا طلب باران و سر سبزی می کنند که به آن « پنجاه بدر » می گویند.مشابه این رسم تا چند سال پیش در میان زرتشتیان یزد نیز بر گزار می شد اما در روز نهم اردیبهشت و به « چله بدر » معروف بود.
جعفر شهری درباره غذای سیزده بدر تهرانی های قدیم نوشته است:«غذای سیزده بدر به دو شکل تهیه می شد، یا آن را در خانه پخته و آماده می کردند، یا با صفای بیشتری در صحرا بار گذاشته می شد. محبوب ترین غذا، دمی باقلا، دمی بلغور و آش رشته بود که غالباً نخود و لوبیای آن را در خانه می پختند و سبزی و رشته و مخلفات دیگرش را در صحرا اضافه می کردند تا جا بیافتد.
کسانی که دست و دلباز بودند، هرگز هنگام کشیدن غذا “لقمه ی همسایه” را فراموش نمی کردند و حتی به اندازه ی یک نعلبکی هم شده از آش خود به همسایه ی صحرایی خود تعارف می کردند و آن ها که خسیس بودند، حلقه وار می نشستند و بدون نگاه کردن به دیگران غذا می خوردند تا مجبور به تعارف نشوند.
سیزده بدر در دوره قاجار از زبان حمدالله مستوفی
عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» درباره برگزاری این روز در عصر قاجار می نویسد: «سیزدهم نوروز عید ورزش و تفرج بود. روز یا شب پیش، هر کس به قدر وسع و لزوم تدارکی برای این روز می دید. از صبح این روز خانواده های شهری با سماورهای کوچک و بقچه بسته هایی که در آن خوراکی روزانه را بسته بودند، خیابان هایی را که به بیرون شهر می رفت، پر می کردند. دسته دیگر که سیزده به در را فقط برای عصر گذاشته بودند، از دو سه ساعت بعد از ظهر به این خیابان ها روی می آوردند. از شهر که بیرون می رفتند، هر دسته ای کنار نهر آب و سبزه زاری می نشستند. نهار را زیر طاق آسمان و اگر چند درختی گیر آورده بودند، در زیر سایه کم آن صرف می کردند. آجیل و شیرینی هم چه قبل از نهار و چه بعد از نهار داشتند، عصر کاهو با سرکه یا سکنجبین و یا سرکه شیره حکما باید بخورند. بعضی از خانواده های نسبتا تواناتر رشته بریده و نخود و لوبیای پخته و اسفناج خرد شده شسته در دو سه کیسه و دوغ و کشک در یک کوزه و مقداری پیاز و روغن همراه برده و در یورتی که برای خود گرفته بودند آش رشته ای را هم ضمیمه خوراکی ها می کردند، دسته های مطربی که تارزن و آوازه خوان داشتند زیاد بودند.
خانم ها به داربست مو کنار دیوار باغ تاب می بستند و تاب می خوردند حتی الک دولک و توپ بازی هم می کردند. منظره بیرون شهر بسیار جالب بود، بچه ها و جوان ها و کامل مردها دسته دسته به بازی های ورزشی از قبیل الک دولک بازی، اعم از سردستی و سرسنگی و چری یانچری زوئی و توپ بازی، گردو، بل بگیر، بالا بیا و چپ توپ و باقلی به چند من و بازی جرنگ جرنگ اسب چه رنگ؟ و اگر وضعیت مکان اجازه می داد گرگم به هوا و قایم باشک مشغول بودند. در این روزها دخترهای دم بخت، برای پیدا کردن شوهر، به سبزه گره می زدند و معتقد بودند که تا سیزده آینده البته حاجت آنها روا خواهد شد، به شرط اینکه این ذکر را در حین انجام گره زنی گفته باشند: « سیزده بدر، سال دگر، خانه شوهر، بچه به بر»، ولی گره زدن سبزه اختصاص به این حاجت نداشت، زن ها برای نیت های دیگر ولو رفتن زیارت کربلا و مشهد هم این کار را می کردند. وقت عصر مراجعت مردم از زن و مرد و بچه و سواره و پیاده به خصوص در خیابان های نزدیک به دروازه ها که پر از جمعیت واقعا بود تماشا داشت. تا یکی دو ماه از عید گذشته هم روزهای جمعه در سبزه زارها و باغات بیرون شهر، البته نه به عمومیت روز سیزده، ولی به هر حال از این بازی ها برپا بود که جوان ها از صبح یا بعد از ظهر به این گردش های ورزشی می رفتند»
[caption id="attachment_30526" align="aligncenter" width="799"] عکس: داوود قهردار[/caption]
سیزده بدر در قصر فتحعلی شاه
دکتر سعید میرسعیدی هم اشاره می کند که در صفحه 54 کتاب تاریخ عضدی، نشر علم، چاپ اول 1376 نوشته "احمدمیرزا عضدالدوله،"آمده است:"...در سیزدهم عید نوروز تمام اهل حرمخانه میبایست در باغ پادشاهی حاضر شوند و باغ قرق شود.مادر شاه قلی میرزا که دختر محمدعلی خان زند بود به اتفاق ای باجی دختر مجنون خان پازوکی میبایست به عمارت کلاه فرنگی شاه شهید که مجلس تحویل در آنجا منعقد میشد و بعد از تحویل درهای آن بسته بود بیایند.احدی به خوانچه ها و مجموعه های اسباب تحویل دست نمیزد. روز مزبور درب اتاق باز میشد.این دو خانم در حضور حضرت خاقانی دو ظرف از آن خوانچه ها را برمی داشتند و میان باغ انداخته میشکستند. بعد از آن تمام اهل حرمخانه آن ظروف را میبایست بشکنند و اسباب هفت سین را یغما کنند.به یکدیگر میریختند و فریادها و خنده ها و زد و خوردهای غریب میشد.بعد از اتمام این کار غنچه دهن و گنجشکی که از خدمه حرم بودند دو نفر کنیز سیاه تنومند را که یکی گل عنبر و یکی مشک عنبر نام داشتند و سپرده به مادر الله وردی خان جبه دار بودند می آوردند....زنها جمع میشدند این دو کنیز را با لباس میان حوض می انداختند و آن دو نفر در میان حوض آب مشغول کشتی میشدند. مابقی در اطراف حوض های و هوی میکردند.بعد که کنیزها از آب بیرون می آمدند موقع شاباش میشد.خود خاقان بدست مبارک شاهی زیادی می پاشیدند.همه اهل اندرون در آن موقع بهم میریختند.از خانم ها و شاهزاده خانم ها و خادمان حرم بلکه غلام بچه ها و خانه شاگرد و خواجه سرایان بر کله یکدیگر میزدند.پول را از زمین می ربودند.آن وقت شاهزادگان می آمدند به حضور. آش ماست مخصوصی که طبخ حضوری بود و دیگ ها بر سر بار بود یک گاودوش چینی یعنی کاسه ای که دسته داشت و او را شیرخوری میگفتند هر یک در دست داشتند و با همان ظرف اش از دیگ ها برداشته میخوردند. غذا در آن روز منحصر به همین آش بود و به همین طریق مذکور خورده میشد.بعد از صرف آش در خدمت حضرت خاقان مشغول به قمار میشدند...روز سیزده عید باید بدین منوال بگذرد."
سیزده بدر جشنی زنانه
رضا مرادی غیاث ابادی هم در بخشی از مقاله اش درباره سیزده بدر اشاره به این موضوع دارد که سیزده بدر جشنی بیشتر زنانه بوده است:«ادوارد پولاك، پزشك اتریشی ناصرالدینشاه و معلم مدرسه دارالفنون در سفرنامه خود به سال 1243 خورشیدی (1865 میلادی) گزارش كرده است كه زنان تهرانی در روز سیزدهبدر به آیینی كهن به دشت و صحرا میروند و دولت وقت برای جلوگیری از اینكار، عوارضی وضع كرده و مبلغی از زنان دریافت میكند.
ماری شیل، همسر وزیر مختار بریتانیا در ایران در سفرنامه خود به سال 1228 خورشیدی (1850 میلادی) نقل كرده است كه زنان برای سیزدهبدر به سنت قدیم به باغ سفارتخانه بریتانیا میآیند و بجز باغبانها، هیچ مرد دیگری در آنجا نیست. همچنین قهرمان میرزا عینالسلطنه در روزنامه خاطرات خود شرح میدهد كه هنگام عزیمت به شمیران در سال 1287 خورشیدی (1326 قمری) دیده است كه زنان به سیزدهبدر آمده بودند و سبزیهای صحرایی را میچیدند در حالیكه مردان به زراعت رفته بودند.»
او در ادامه نوشته است:«در افغانستان، روز سوم و یا سیزدهم فروردین را «نوروز زنان» مینامند. در آسیای میانه، برخی از روزهای نوروزی به «هوروزا» ایزدبانوی سغدی آبها وابسته است و زنان برای بزرگداشت او به دشت و طبیعت میروند. در بسیاری نواحی، مراسم فالگیری سیزدهبدر، منحصراً بدست زنان انجام میشود. در سنگسرِ سمنان، زنان آش مخصوصی به مناسبت این روز میپزند. در میان ارامنه فریدن، تازهعروسان با جامه عروسی خود در مراسم حاضر میشوند. در سنگسر و نیز در طبرستان و مازندران، پسران جوان به نامزدها و دلدادههای خود هدیههایی پیشکش میکنند. همه این شواهد که بطور خلاصه گفته آمد، بر زنانه بودن جشن سیزدهبدر دلالت میکنند که بعدها مردان نیز خود را از آن بیبهره نکردهاند.»
آخرین روز جشنهای نوروزی
اما آیا سیزده در گذشته روز نحسی بوده است؟به نظر زنده یاد دكتر «مهرداد بهار»، سیزده بدر نمادی از آشوب ازلی است. جشنهای نوروزی در واقع جشنهای پایان یافتن سال گذشته و آغاز سال جدید و سیزدهمین روز نماد است. دوازده روز نوروز تداعی كننده دوازده ماه سال است كه در قدیم دوازده ماه سی روزه بوده و پنج روز در پایان سال باقی میمانده آخرین روزهای سال كه به آن «پنجه دزدیده» میگفتند و به صورت نمادین در سیزدهمین روز نوروز باقی مانده است. این روز یادآور آشوب ازلی پیش از آفرینش است و از آنجا كه هر گونه بینظمی، نحس به شمار میآید، این نحوست دامنگیر روز سیزده فروردین نیز شده است و همان طور كه پنجه دزدیده مقدس نیست، سیزده بدر هم مقدس نیست. رسمهایی نیز كه در این روز اجرا میشود، به نوعی یادآور همان آشوب ازلی است. زندگی از هنجار روزهای عادی خارج میشود؛ مردم در خانههای خود نمیمانند تا نحوست این روز را از خود برانند؛ در این روز، خانههای خود را جارو نمیزنند (همان پرهیز از نظم)، برای سلامتی و رسیدن به آرزوها سبزه گره میزنند و در برخی شهرها، سیزده نوع تنقلات میخورند. حتی در گذشته، مردم قید و بندی برای رفتارهای خود در روز سیزده نمیپذیرفتند و با پرخوریها و هوسبازیها و شادخوارگیها نظم و قرارهای اجتماعی را بر هم میزدند و آشوب و آشفتگیهایی در روال معمول زندگی خود پدید میآوردند.
ابوریحان بیرونی قرنها قبل در « آثار الباقیه » نحسی سیزده را به کلی رد کرده است .او مینویسد :
«روز سیزده نوروز بسیار خجسته و نیک و در حقیقت به منزله جشن بزرگ است. این روز بسیار نیکو و خرم است و به هیچ وجه کراهت ندارد ... ایرانیان قدیم بعد از 12 روز شادی و جشن ( در ابتدای نوروز) که به یاد دوازده ماه از سال بوده است ، روز سیزدهم نوروز را که روزی نیک و فرخنده است به باغ و صحرا رفته و شادی میکردند و برای بارش باران دعا میخواندند و بدین ترتیب رسما دوره جشن نوروز را به پایان می رساندند...»
در پایان باید گفت در اعتقادات و رسوم ایرانیان مفهوم نحوست سیزده،مرگ و نیستی و قحط سالی ناشی از آن از طریق پیروزی حتمی ایزد بانوان باران ، برکت و باروری و به طور کلی با اعتقاد به غلبه نهایی نیروهای خیر بر شر از بین میرود و از این رو این روز با نوعی شادی و سرور همراه است تا مردم با بیرون رفتن دسته جمعی و پناه گرفتن در طبیعت، در آب افکندن سبزههای رویانده شده و ماهیان تنگهای بلور، همراه با رهایی از کار و مشغله و پرداختن به بازی و سرگرمی و پایکوبی، نوید آفرینش دوباره طبیعت و نو شدن زمانه دیگر را دهند، باشد که دوباره نظم و قانون و سرآغاز زندگی با شروع سال کاری نو، بسامان شود .
منابع :
1-سید محمدعلی دادخواه،« نوروز و فلسفه هفت سین »
2- علی بلوکباشی ، « نوروز جشن نوزایی طبیعت»
3- رحیم نوروزی، «بررسیهای تاریخی و مذهبی آئین نوروزی»
4-عبدالله مستوفی،«شرح زندگانی من»
کد خبر 30085
نظر شما