وضعیت امروز باستانشناسی ایران را چگونه میبینید؟
ادوارد دوبونو متفکر و نویسنده اهل مالت کتابی دارد بنام «سلسله درسهای تفکر» که انتشارات رشد آن را منتشر کرده است. در صفحه 54 این کتاب مینویسد: «در روز اول دوران دانشجویی در دانشگاه آکسفورد باید به مهمانی دوستانه در لندن میرفتم. نیمههای شب درهای اصلی کالج قفل میشد و این را هم میدانستم که شب دیر وقت برمیگردم، این بود که از یکی از بچههای حرفهای کالج پرسیدم که چطور میتوانم از بالای دیوار به داخل بپرم؟ گفت کاری ندارد کافیست از دیوار اول بالا بروی، دیوار دوم را هم پشت سر بگذاری و از روی بام پارکینگ دوچرخهها خود را به داخل محوطه برسانی. حوالی ساعت ۳ صبح بعد از برگشتن از مهمانی در محوطه علفزار دیوار اولی با ارتفاعی حدود چهار و نیم متر بالا رفتم و از بالای دیوار پایین پریدم و آن طرف دیوار کمی راه رفتم تا به دیوار دوم که به همان بلندی بود رسیدم. از دیوار دوم هم به سلامتی بالا رفتم و طرف دیگرش فرود آمدم زمان درازی طول کشید تا متوجه شدم که باز هم در علفزار هستم و به جای اولم بازگشتم در واقع من از یک گوشه حیاط وارد و از ضلع کناری خارج شده بودم.»
با خواندن این سطور بیاختیار یاد فعالیتهای گروه کثیری از کسانی که در رشته باستان شناسی فارغالتحصیل شدهاند و در مراکز دانشگاهی دولتی، آزاد و غیر انتفاعی و مراکز میراث فرهنگی مشغول به کار شدهاند، میافتم.
این گروه با متدهای کارهای باستان شناسی آشنا میشوند. در واقع آموزش را همچون بالا رفتن از دیواری میبینند و در مدت نه چندان دراز از دیوار بالا رفتن را یاد میگیرند. این آموزشها شامل جمعآوری مدارک فنی، طرح پرسش، تهیه پروپوزال، ارائه و تصویب آن، به نوعی بهرهگیری از شبکه حقالعمل کاری است. این شبکه حقالعمل کاری در واقع سالها و دههها است با دریافت امتیاز و یا بر اساس رابطه مجوز صادر میکند یا میگیرد. گرفتن مجوز مصداق بالارفتن از دیوار دوم است و شامل انجام عملیات اجرایی همچون بررسی و شناسایی، گمانهزنی، کاوش، جمعآوری نمونهها، مستندنگاری و ثبت و ضبط اطلاعات، مقایسه و سالیابی یافتههای فرهنگی و در نهایت ارائه گزارش مکتوب و و ارائه سندهای مالی آنچنانی جهت دریافت پول است.
گاهی افرادی دیده میشوند که سالی شش ماه در ماموریتاند و هر زمان که در پژوهشکده حضور فیزیکی پیدا میکنند انبوهی از اسناد مالی را زیر بغل زده، در بین بخشهای پژوهشکده در حال جابهجایی اسناد مالی هستند. ناگفته نماند که بیش از 60 درصد از نیروهای پژوهشکده در بایکوت چند ساله کاری به سر میبرند. این افراد از دیوار اولی و دومی به واسطه اینکه مهارت بالا رفتن از دیوار را پیدا کردهاند، بالا میروند ولی دوباره از دیوار دومی به جای اولیه خویش باز میگردند بدون اینکه به اهداف از پیش تعیین شده رسیده باشند.
بیشک در فعالیت این گروه در انتهای کار اهداف اولیه طرح فراموش شده است و آنقدر شیفته جنب و جوش و فعالیت بالارفتن از دیوار شدهاند که اهداف فعالیت باستانشناسی فراموش شده است.
متاسفانه برخی از طرحها دوباره کاری است یعنی قبلاً انجام شده است و فقط سرپرست یا قائم مقام آن چند روزی در محل گشت و گذاری میکنند و گزارش قبلی را با تغییرات جزئی کپی میکنند و سپس فرمهای آنچنانی مالی ارائه میکنند.
متأسفانه باید اعتراف کرد بخش عظیمی از بودجههای پژوهشی در محل خود هزینه نمیشود. بودجههایی که میبایست خرج بررسی و شناسایی و معرفی آثار، گمانهزنی جهت حفاظت حرایم و عرصههای محوطهها شود، توسط برخی حیف و میل میشود.
گواه این ادعا چیست؟
جهت اثبات این ادعا لازم است پرسشهای اولیه پروپوزالها با گزارش نهایی فعالیتهای باستان شناسی انطباق داده شود تا مشخص شود که این گروه به دنبال چه هستند. این فعالیتها به پشتیبانی شبکه حقالعملکاری فعالیتهای باستانشناسی صورت میگیرد و شبکهای که گروه مشخص و شناخته شدهای عضو آن هستند که دیگران را از فعالیت منع میکنند. در اینجا هدف شناخت و کشف الگوهای زندگی انسانی در گذشته نیست چرا که این گروه فقط از دیوار بالا رفتن را بلد هستند و شناختی نسبت به اهداف باستانشناسی ندارند. مهارت در انجام این مراحل کار باستان شناسی به منزله درست حرکت کردن در جهت رسیدن به هدف نیست. این شبکه در گروههای باستان شناسی دانشگاهها و پژوهشگاه و پژوهشکده باستانشناسی لانه دیرینه دارند و از این رهگذر صاحب زر و زور فراوان شدهاند و گوششان به هیچ حرفی بدهکار نیست و مدام راه خود میروند.
برای آن که جلوی این شبکه گرفته شود لازم است برای مدتی فعالیتهای باستانشناسی متوقف و اصلاح و بازنگری در خصوص اهداف و فعالیتها و رئوس کاری صورت گیرد. متأسفانه این گروه حقالعملکاری وابسته به جناحی هستند که در پژوهشگاه سیطره پیدا کردند و به خاطر سوابق برخی اعضای گروه، هیچ گونه نظارتی در فعالیتهای این جریان در چند سال گذشته وجود نداشته است.
شاید یکی از این مشکلات کم توجهی به آثار و کم آوردن بودجه جهت شناسایی و معرفی آثار همین گروه و باند و حیف و میلهای مالی آنهاست و ایجاد اختلال عمدی در امور است.
میگویند مدیران و افراد بالادستی نقش الگو برای کارکنان دارند و نقشی تعیین کننده در پیشرفت و توسعه رشته مورد نظر دارند.
مطلبی را در خصوص یکی از شهدا مطالعه میکردم که اشاره کرده بود که ایشان مسئولیتی داشتند و جوانی را که تازه ازدواج کرده بود به استخدام آن اداره درآورد و حقوق آن جوان را از حقوق خود پرداخت میکرده است و این موضوع را بعد از شهادت متوجه شدند.
این شهید را باید یکی از این مدیران میراثی مقایسه کردم. زمانی که حقوق کارشناسان معاونتی در پژوهشگاه ۱۵ تا ۲۰ هزار بود متصدی این معاونت بودجه اضافه کار کارکنان را پرداخت نمیکرد و به هر شکل ممکن عودت میداد و به خاطر این خوش خدمتی در حدود ۵۰ درصد از این مبلغ اضافه کاری را به عنوان پاداش دریافت میکرد و حالا مقایسه کنید او را با مدیری که از حقوق خودش حقوق کارمندان زیردست را پرداخت میکرد.
یا در طول دههها در اقدامی غیر قانونی بورسهای داخل و خارج به افرادی که شرایط لازم را نداشتند، اعطا شده است. به عنوان مثال یکی از این افراد که بورس کشور انگلستان را گرفته بعد از اتمام درسش به کشور بازنگشت. اما مدیرانی که برای او بورس تحصیلی فراهم کردند باز هم بر سر کارند.
از سویی افرادی که به شغل دلالی و حق العمل کاری مشغول هستند در تصویب طرحها نفوذ دارند و برای افرادی که با آنها روابط دارند و طرحهایشان مطلوب آنهاست حتی شده با اعمال فشار، تلاش میکنند و آن را به تصویب میرسانند اما از تصویب طرح کسانی که با آنها روابط حسنه ندارند خودداری میکنند و این موضوع سالها است که در پژوهشگاه و پژوهشکده روال شده است.
پیشنهاد میشود با توجه به اینکه دلالی و حق العمل کاری فعالیتی شناخته شده و قابل احترام است «حق العمل کاری فعالیتهای باستان شناسی» به عنوان یک پست و شغل شناخته شود تا به قول معروف سره از ناسره تشخیص داده شود و جایگاه شغلی و اجتماعی کارکنان پژوهشگاه و پژوهشکده شناخته شود.
مصطفی راستی دوست
این گروهی که شما مدعی هستید چه ضرری به باستانشناسی وارد میکنند؟
از خسارتهای عملکرد گروه حق العملکاری فعالیتهای باستان شناسی به بنبست کشیدن طرحهای ملی همچون نقشه باستانشناسی کشور است که به عنوان یکی از راهبردهای اصلی توسعه جایگاه مهمی دارد و در ۲۰ سال گذشته بودجههای نقشه باستانشناسی در غیر از محل خودش هزینه شده است و بسیاری از مناطق چندین بار بررسی شده است و مجددا عقد قرارداد شده است و گزارشهای تکراری قبلی کپی و مجدداً ارائه میشود.
به نظر میرسد سمت و سوی مجوزها به سمت خارج از پژوهشکده باستان شناسی است و این پرسش مطرح است که چرا توزیع عادلانه مجوزها وجود ندارد؟
از نظر شما توزیع عادلانه چیست؟ از لابهلای صحبتهای شما اینگونه تلقی میشود که شما خود به سپردن امور به گروهی خاص در پژوهشکده معترضید پس برای چه نباید امور به دانشگاهیان یا افرادی خارج از پژوهشکده باستانشناسی هم سپرده شود؟ شاید فردی در پژوهشکده هم نباشد اما متخصص حاذقتر و عالمتری باشد؟ از طرفی کارمند دولت که نمیتواند با خودش قرار داد ببندد؟ چه اشکالی دارد که با نیروی بیرون از پژوهشکده یا دانشگاهی قراداد انجام فعالیت باستان شناسی در چارچوب قوانین بسته شود؟
معیار منطقی برای توزیع عادلانه کار در پژوهشگاه چیست؟ نظارت در موضوع هم عملاً وجود ندارد، مثلاً فردی چندین فصل کاوش (حتی 10 الی 12 فصل کاوش) را که در یک محوطه به دست گرفته است، اگر ضرورت ادامه کاوش وجود دارد باید در بیش از ۲۰ مقاله اهمیت آن کاوشها و نتایج دستاوردهای کاوش منتشر شود متأسفانه تنها یک جلد کتاب منتشر کرده است که مقالات دیگران در این کتاب جمع آوری شده است.
از سویی نباید متولیان بررسی و تایید صدور مجوزها با گرفتن امتیاز از سرپرست هیئتها اقدام به موافقت با پروپوزال جهت صدور کنند امری که بارها و در طول سالیان و دهههای متعدد رخ داده است.
به عنوان مثال باستانشناسی در تخریب و نابودی شهری متعلق به دوره اسلامی در کاوش نجات بخشی شهری دخالت داشته است. کشف پی ستون مدور آجری، تنبوشها، سنگ فرشها، کشف مصطبهای به ابعاد ۴۰ در ۳۰ متر و ارتفاع ۶ متر، کشف اتاقها، راهروها و مجموعههای ساختمانی همگی نشانگر وجود یک شهر اسلامی متعلق به اوایل اسلام بوده است. نکته قابل توجه اینکه کاوشها بدون مجوز آغاز شده بود. اما همین باستانشناس مجرب از مختصات جغرافیایی محل کاوش هیچ اطلاعاتی را ارائه نمیکند تا جانمایی کاوش مشخص شود. یا فردی که در دانشگاهی عضو هیأت علمی است و پیشتر بودجه پژوهشی یا نجاتبخشی را حیف و میل کرده، یا در کارنامه خود عدم تحویل گزارشات پروژهها، آزمایشات، گاهنگاری را دارد، در حال حاضر برای گرفتن مجوز از دادن نمره دانشجویان دکترای شاغل در پژوهشکده خودداری کرده در واقع گروکشی میکند.
برخی هم خودشان در محل مأموریت حاضر نمیشوند و معمولاً کاوشها توسط افراد فاقد صلاحیت انجام میشود. برخی از افراد هم در محل ماموریت حاضر نمیشوند حتی فرد دیگری را هم به محل اعزام نمیکنند.
در حوزه انتشارات باستانشناسی وضع به چه روالی است چرا همه گلایهمندند؟
برای اینکه اعضای هیأت علمی امتیازات سالانه بگیرند لازم است دارای مقاله، ترجمه، کتاب و فعالیتهای علمی دیگر مانند تدریس، مشاوره و راهنمای رسالهها، داوری مقالات و غیره باشند. بر اساس قانون کپی رایت، خالق واقعی اثر شامل مقاله، ترجمه یا کتاب از امتیازات اثر خلق شده توسط خویش میتواند بهره بگیرد. اگر کسی خالق اثری نباشد نمیتواند و این حق را ندارد از امتیازات آن بهره بگیرد.
در گروههای باستانشناسی برخی دانشگاهها حتی دانشگاههای مطرح برخی از مدرسین با توجه به این که تقریبا هیچ نقشی در تهیه مقاله نداشتند و کلیه امور توسط دانشجو انجام میشود با فشار به دانشجو و وادار کردن او اسم مدرس به عنوان نفر اول نویسنده مقاله آورده میشود و دانشجو مجبور به تن دادن به این بیعدالتی است.
در حوزه پژوهشهای میدانی متأسفانه برخی از مدرسین با هزار ترفند مجوز پژوهش را به نام خود میگیرند و در موقع اجرای پروژه میدانی از حضور در محل پروژه سرباز میزنند و با گسیل دانشجویان از او میخواهند پروژه را به انجام برساند و در نهایت گزارش به نام مدرس منتشر شده و از مزایای آن بهرهمند میشود و با توجه به اینکه هیچ نقشی در انجام پروژه نداشته است به نظر شما با چنین مدرسینی تولید علم و تربیت متخصص در این مراکز انجام میشود؟
این بیماری به پژوهشکده هم سرایت کرده است. برخی از افراد پژوهشکده و اعضای پژوهش خارج از پژوهشکده به اسم پژوهشگر آزاد و بر اساس رابطه مجوز بررسی و گمانه زنی و کاوش میگیرند و فردی را اجیر میکنند با یک دهم بودجه پژوهش کار را برایشان انجام دهد و سپس گزارش را به نام خود تهیه و منتشر میکنند و امتیاز مربوطه برای گرفتن پایه و رتبه دریافت میکنند. متاسفانه این کار فعالیتهای پژوهشی نامگذاری شده است. یا فردی مَثَل ترجمه شده کتابی را در امور بینالمللی سازمان بدون اینکه نام نویسنده و مترجم را درج کند به نام خود منتشر میکند.
این مصداق بیتی از حافظ است که می گوید:«دور است سر آب از این بادیه هشدار/ تا غول بیابان نفریبد بسرابت» و دانشجویان باید به خاطر داشته باشند که پرسشگری و پژوهش وظیفه آنها است نباید بگذارند استادانی که بعضاً صاحب نام هم هستند آنها را صرفاً به سکویی برای پرش خود تبدیل کنند.
در لابهلای صحبتهایتان به نقشه باستانشناسی و هزینه کردن بودجه آن در جاهای دیگر اشاره کردید. در این مورد هم توضیح دهید.
نقشه باستان شناسی سند راهبردی و سپر دفاعی از آثار تاریخی فرهنگی است. با وجود نقشه و جانمایی آثار میتوانیم حدود آثار را نسبت به این نقشه تعیین و مرزبندی کنیم و در صورت تعدی و تجاوز از حریم آنها مستند دفاع کنیم. بیست سال گذشته کسانی که با نقشه آشنایی نداشتند مسئول بودهاند و بودجه نقشه را در محل خودش هزینه نکردند. در یک مورد باستان شناسی که در موضوع تهیه نقشه باستانشناسی یکی از استانها حضور داشته نمیدانسته نقشه یو تی ام چه نقشهای است. یا در زمان انتقال به شیراز اطلاعات نقشه باستان شناسی تحویل داده نشده است.
یا در دورهای مسوول پژوهشگاه و پژوهشکده بودجهای که با آن نقشه باستانشناسی استانهای کشوری میتوانست تهیه شود فقط در دو استان هزینه کرده که گزارش یکی از استانها هم تحویل پژوهشکده باستانشناسی نشده است. هر پروژهای هزینه و زمان معلوم و مشخص دارد. اکنون پس از سالها اگر بررسی هم شود با توجه به حجم عملیات انجام شده، حجم پروژه نقشههای باستان شناسی دو استان با هزینه اعلام شده مطابقت ندارد. اختلاف بین حجم عملیات انجام شده با هزینه اعلام شده بیست به یک است .
پیشنهاد خاصی در مورد نکاتی که در این گفت و گو مطرح کردید، دارید؟
پیشنهاد میشود شورایی متشکل از افراد متخصص و غیر مخرب زیر نظر سازمان با هدف ساماندهی فعالیتهای باستان شناسی آن تشکیل و نسبت به تهیه چارچوب و دستورالعمل حساب شده اقدام شود و از دخالت افراد فرصتطلب جلوگیری شود و تا تعیین تکلیف از این شورا از انجام هرگونه فعالیت غیر اورژانسی و اضطراری جلوگیری شود تا بیش از این بودجهها حیف و میل و آثار تاریخی تخریب نشود.
تشکیل کمیتههای بررسی مالی طرحهای باستانشناسی از جمله نقشه باستانشناسی، تشکیل شورای نظارت بر فعالیتهای باستانشناسی که در آن به جریان بررسی، شناسایی،مسیرها، محل اسکان اعضای گروه، حضور فیزیکی سرپرست هیأت و تعداد اعضا و کلیه امور نظارت شود.البته دستورالعمل نظارت بر فعالیتهای باستان شناسی تهیه و به پژوهشگاه ارائه شده است.
لازم به تذکر است در شرایطی که اعضای پژوهشکده بیکار هستند غیرقانونی است که با بازنشستهها قراردادهای آنچنانی بسته شود. لغو قرارداد کلیه باستانشناسهای بازنشسته ستادی ضروریست. چالش اصلی باستانشناسی، معضلات و ناهنجاریهای اخلاقی افراد و کسانی است که باستان شناس خوانده و در بخشهای کلیدی نفوذ کردند و به صورت یک شبکه در آمدهاند که هدفشان استفادههای مالی است. ما نیازمند افراد سالم از نظر به لحاظ معنوی و فکری هستیم که برای کشورشان و آثار فرهنگی آن ارزش قائل باشند و به قیمت تخریب آثار از آنها چشمپوشی نکنند.
ما نیازمند آن نیستیم که افراد نویسنده مقاله و کتاب و گزارش باشند. ما نیازمند افرادی هستیم که دلشان برای آثار بسوزد. از دل این افراد پژوهشگران واقعی بیرون میآید.
نظر شما