چمدان: برای رسیدن به آبگرم لاریجان که در 60 کیلومتری شمال شرقی تهران و 26 کیلومتری شمال شرق شهرستان دماوند قرار دارد جاده دسترسی همان جاده تهران- آمل است. پس از طی ۷۰ کیلومتر در جاده هراز در سمت چپ تابلوی شهرک صنعتی لاریجان، دانشگاه پیام نور واحد رینه را مشاهده خواهید کرد. در محل گزنک بخش لاریجان از راه اصلی جدا شده و به سمت غرب در مسیر کوهستانی و آسفالته ادامه یافته است.
سر چشمه این آبگرم در شکاف سنگهای کواترنری (آندزیت و بازالت) واقع شده است. آبهای گرم معدنی این روستا با حرارتی در حدود ۶۲ درجه سرشار از مواد گوگردی بوده و به همین علت برای درمان انواع بیماریهای پوستی، دردهای استخوان، مفاصل و روماتیسم مفید است. در مظهر این آب گرم، حمامهایی با خزینههایی کوچک تاسیس شدهاند و مردم میتوانند برای استفاده از آب گرم، اتاق هم اجاره کنند.
[caption id="attachment_193009" align="aligncenter" width="700"] کارت پستال کامل آب اسک – سال ۱۳۰۲[/caption]
اما جالب آن که استفاده از آبگرم لاریجان فقط مختص عصر ماشین و تبلیغات گردشگری سلامت نیست و در عهد صفوی و قاجار هم طرفداران خود را داشته است. عبدالله مستوفی در جلد دوم کتاب «شرح زندگانی من» بخش سلطنت احمد شاه و در صفحات 495-497 به شرح مفصلی از چشمه آبگرم لاریجان می پردازد و مینویسد: فهیم الملک (جناب آقای خلیل فهیمی وزیر مشاور کابینه فعلی) دو سه سال بود به مرض سیاتیک (عرق النساء) مبتلا و گرفتار بستر و بالین بود. اطبا آبگرم لاریجان را برای افاقه تجویز کرده بودند و هر سال در فصل تابستان ده بیست روزی برای استحمام به این محل میرفت. روزی من به عیادت ایشان رفتم، در ضمن صحبت گفتند قصد سفر آب گرم دارند. با ایشان قرار گذاشتیم با هم به این مسافرت معالجهای برویم. قاطرها را با چند سر اسب از دماوند که هیئت ممیزی در تابستان به آنجا رفته بود، خواسته، بعد از احیاهای ماه رمضان به دماوند رفته یک شب در آنجا گذرانده خواهرزادهام میرزا صادق خان اعتلاالدوله را همراه برداشتیم و به آب گرم رفتیم. میرزا صادق خان اعتلاالدوله رییس دفتر ریاست وزرای کابینه سابق و یکی از اشخاصی بود که از ترس کمیته مجازات بعد از کابینه وثوق الدوله نمیخواست در تهران باشد.
[caption id="attachment_193010" align="aligncenter" width="612"] آب گرم لاریجان – دوره قاجار | عکس از آنتوان سوریوگین[/caption]
۲۰ روز تمام در آبگرم ماندیم، آبگرم لاریجان از دامنه سمت مشرق کوه دماوند بیرون آمده، بعد از طی یک و نیم فرسخی از درههای عمیق به رود هراز میریزد. این آب به قدر دوسه سنگ و حرارت آن در وقتی که از چشمه بیرون میآید، به قدری است که تخم مرغ را در ظرف چند دقیقه میپزد و مرغ کشته را که در آن بزنند، قابل پرکردن میشود.
در مجاور آن، چشمه آب سرد گلها را هم برای آشامیدن و طبخ موجود است. از زمان قدیم، شاید از دوره صفویه، حمام عمومی پایین این چشمه ساختهاند که مقدار کمی از این آب را از نهر اصلی جدا کرده، به خزانه این حمام می اندازند که همیشه جاری است. ولی این حمام در این وقت یک قسمت از اتاق گرمخانه اش خراب شده و با وجود این بعضیها از آن استفاده می کردند.
اهالی ده موسوم به گرمسار که با این چشمه یک کیلومتر فاصله دارد، در نزدیکی این چشمه و حمام عمومی هر یک در اراضی خود حمام های نیمه خصوصی و نیمه عمومی ساخته اند که واردین از آنها استفاده مینمایند. یکنوع حمام های مخصوص اهل سلیقه اختراع کرده و به مهمانداران خود دستور داده بودند که از همه تمیزتر و مطمئن تر و آن عبارت بود از چاله مدوری که دور آن را به سنگ بست کرده بودند که با انداختن یک الوار چوبی در گوشه دایره، در کمال خوبی قابل استفاده می شد. منتها باید در دستگاه مهمان چادری هم باشد که روی آن زده و از هر حیث قابل استفاده شود. واردین به زمین و یورت هر کس وارد میشدند، صاحب یورت از آنها پذیرایی میکرد. لوازم معیشت برای آنها می آورد و در آخر کار هم انعامی برای پذیرایی در مورد و استحمام و استفاده از حمام به او داده میشد. صاحب یورت ما موسوم به مشهدی تقی و در سنوات قبل مهماندار فهیم الملک بوده و مرد زرنگ نان پیدا کن و در آن واحد بسیار ساده و نجیب است.
در نزدیکی این آب گرم چشمه دیگری هم هست که به آب آهن معروف و از رو سیب سرخی که در اطراف آن نهر دیده میشود، پیداست که آهن فراوانی دارد. در ساحل راست رود هراز به فاصله یک فرسخ به سمت تهران، ده اسک واقع و نزدیکی آن آبگرم دیگری است که به اسم این ده آب اسک موسوم و حرارت آن کم و اکثریت موادی که در آن است زاج میباشد. در سر این چشمه هم استخر کم عمقی از زمانهای قدیم زیر طاق آسمان ساختند که در آن هم مردم استحمام میکنند هر کس به آبگرم میرود در مراجعت در این استخر هم غوطه میخورد. آب اسک تقریباً مانند آب حمامهای رامسر است.
[caption id="attachment_193012" align="aligncenter" width="468"] زن و پسر در چشمه – آبگرم لاریجان عهد قاجار | این عکس توسط آنتوان سوریوگین عکاس اتریشی عصر ناصرالدین شاه گرفته شده است[/caption]
در این بیست روزه، من و آقای فهیمی هر روز دو بارصبح و عصر در حمام اختصاصی خودمان که به سعی مشهدی تقی ایجاد شده و روی آن چادر قلندری آستر شله قرمزی زده شده بود، استحمام میکردیم. اعتلاالدوله چون حاجتی نداشت هر وقت برای شستشو میخواست حمام برود از همین حمام استفاده میکرد. یک نهر کوچک خاصی برای این حمام از سرچشمه باز کرده بودند که بعد از استحمام صبح تا ظهر جاری و آب حمام بالمره عوض میشد. بعد از ظهر برای اینکه آب خزانه ملایم تر و قابل استفاده شود آب حمام را میبستند. بعد از استحمام عصر مجدد آب به آن میانداختند و در آخر شب میبستند که حمام برای فردا صبح معتدل و حاضر شود. بعضی ها هم بودند که قدری آب سرد ضمیمه میکردند و در حقیقت از اثر آب گرم میکاستند.
آقای فهیم الملک به مناسبت سابقه دو سه ساله، اختیاردار این اردوی کوچک است، هر یک از ما سه نفر یک چادر اختصاصی داریم که لوازم شخصی و تخت خواب ما در آن است یک چادر آشپزخانه و یک چادر هم برای مستخدمین هست، لهجه اهالی لهجه مازندرانی است، لوازم از قبیل هیزم، کاه و جو و سبزی و تخم مرغ و مرغ را مشهدی تقی میآورد و گاهی که سبزی یافت نمیشود، یکی از اقوام خود موسوم به شهاب الدین را به یکی دو فرسخی فرستاده لوازم مهمانان خود را تدارک میکند. به این شهاب الدین اهالی شاه بدین میگفتند حتی این جوانک مهر اسم خود را شاه بدین کنده بود.
روزی به فکر رفتن اسک افتادیم، مشهدی تقی برای آوردن لوازم مسافرت فردا، به گرمسر رفت. عدهای مرغ و خروس هم از مال مشهدی تقی در حول و حوش ما میچرخید، خروس این مرغها بسیار کولی و پر سر و صدا و بعد از ظهرها مانع خواب بود، به تحریک اعتلاالدوله به نوکرها گفته شد شر این خروس را بکنند. آنها هم خروس را گرفته برای ناهار فردا سر بریدند. برای اینکه ببینیم مشهدی تقی چه میگوید و برای گم شدن خروس چه میکند، سپرده شد به او چیزی نگویند. مشهدی تقی آمد خروس را ندید، نیم ساعتی گشت، بالاخره از نوکرها سوال کرد، آشپز به او گفت:« جون تو! مشهدی تقی! من پیش از پای تو او را دیدم و راست هم میگفت اما در دیگ آن را دیده بود. بالاخره مشهدی تقی را خواستیم بر گمشدن خروس اسف و افسوس زیاد خوردیم و به او گفتیم این خروس چند میارزید؟ گفت سه چهار قرانی قیمت داشت. گفت شد یک تومان به تو الان داده میشود که تلافی آن دربیاید. اخم مشهدی از هم باز شد، یک تومان را گرفت. من به او گفتم اگر بخواهی وداع آخر را با خروس وفادار بکنی، سری به دیگهای سرباز بزن. آدم بیکار در آبگرم، وسیله تفریحی جز این قبیل خرده کاریها ندارد.
پنج روز بالاخره دوره استحمام مانده بود، اعتلاالدوله به دندان درد سختی گرفتار شد که با اسب و نوکر به دماوند و از آنجا به تهران رفت. ما هم همین که بیست روز به سر آمد، یک شب در پلور و یک شب در هیئت ممیزی که در مراء دماوند بود، مانده به تهران آمدیم. در بین راه از ماهی قزل آلا در پلور استفاده کاملی به عمل آمد. اصل راه بین دماوند و آبگرم ساخته صفوی است که طول مدت و علت مواظبت آن را خراب کرده و در بعضی از قطعات، راه دیگری ایجاد کردهاند. از پلور به آبگرم راه بسیار سخت همه جا از بغله و رود هراز از ته دره با صدای زیاد میگذرد. در بعضی از نقاط، رودخانه مانند طناب سفیدی از ته دره پیدا و پرتگاه بسیار مهیب است. ریزش کوه هم گاهی همین جاده باریک را پر کرده، عبور را مشکلتر میکند. نزدیکترین راه حمل برنج و مرکبات از مازندران به تهران همین راه است که تهران را به آمل وصل میکند. در بین راه یکی دو کاروانسرای سنگی که آنها هم از عهد صفویه است دارد.
کد خبر 193002
نظر شما