البته ناصر فکوهی معتقد است «نزدیکترین واژهای که میتوان از لحاظ تبار شناسی برای واژه نوستالژی با ریشه یونانی آن پیدا کنیم، غم غربت است، یعنی اندوه نسبت به گذشته (زادگاه و خانه پدری) و آرزوی بازگشت به آن. از ابتدای قرن بیستم، در کشورهای اروپایی، نوستالژی نسبت به قرن پیشین آغاز شد و واژه دوران زیبا یا دوره طلایی برای قرن نوزدهم شکل گرفت که قرن چندان زیبایی هم نبود.»
این روزها در ایران تب نوستالژی به ویژه نوستالژی دهههای 40 و 50 خورشیدی بسیار بالاست که به گمان برخی میتواند ریشه در مسائل و وقایع سیاسی داشته باشد و یا در آینده سیاست نیز تاثیرگذار باشد. بنابراین به سراغ «حمیدرضا حسینی» پژوهشگر تاریخ رفتیم تا از او در مورد دلایل بالا رفتن تب نوستالژی دهههای 40 و 50 بپرسیم.
حمیدرضا حسینی برای چمدان نوشت: «نوستالژی مردم نسبت به دهه سی و چهل خورشیدی یا بهتر بگوییم گذشته نزدیک میتواند دلایل زیادی داشته باشد و تا حدود زیادی طبیعی است؛ چنانکه این نوستالژی برای برخی نسلها نسبت به دهه شصت هم وجود دارد.
زندگی مردم در گذشته نزدیک، همچنان که تفاوتهایی با امروز دارد، شباهتهای فراوانی هم دارد. ما 150 سال پیش برق، تلفن، اتومبیل، سینما، ضبط صوت و خیلی چیزهای دیگر را نداشتیم که بخواهیم نسبت به آن نوستالژی داشته باشیم، اما در دهه چهل و پنجاه همه اینها البته با کیفیتی متفاوت با امروز وجود داشت. منتها سرعت تغییرات هم بسیار زیاد بوده است. مثلا در دهه چهل و پنجاه ضبط صوتهایی را داشتیم که چند کیلو وزن داشتند و نوار کاست در آنها قرار میگرفت و همین طور دوربینها آنالوگ که عکس را روی نگاتیو ثبت میکردند و گوشیهای تلفنی که همیشه باید در یک جای مشخص قرار میگرفتند یا دستگاه سنگین تایپ. امروز در زمانی کمتر از عمر دو نسل، همه اینها به علاوه چیزهای دیگر تبدیل شدهاند به یک گوشی موبایل که در جیب جا میگیرد!
پس، از یک سو شباهت زندگی امروز با گذشته نزدیک و از سوی دیگر، تغییرات عظیم ایجاد شده، کنجکاویها و جذابیتهایی را برای رجوع به آن دوره ایجاد میکند. به یاد داشته باشیم که بسیاری از مردم شخصا تجربه زندگی در آن دوره را دارند و در واقع، نوستالژی آنها نسبت به دورانی از زندگی خودشان است.
[caption id="attachment_182604" align="aligncenter" width="600"] حسینی: نکته دیگر، کنتراست شدیدی است که از نظر فضای اجتماعی میان دهه چهل و پنجاه با دوره بلافصل آن یعنی دهه شصت به بعد وجود دارد[/caption]
چیزهایی هم هست که ما را مداوم یاد آن دوران میاندازد. اگر بخواهیم یاد دوره قاجار بیفتیم یا باید ساختمانهای آن دوره را ببینیم یا به موزه برویم اما برای یادآوری دهه چهل و پنجاه، کافی است که مثلا اینستاگرام را باز کنیم تا با انبوهی از عکسها و فیلمها و اسناد آن دوره مواجه بشویم یا حتی در خانه خودمان برویم سراغ آلبوم قدیمی خانواده یا به انباری و کمد دیواری سربزنیم. در مجموع میتوانم بگویم دهه چهل و پنجاه نه آنقدر به ما نزدیک است که چیزی مانند امروزمان باشد و نه آنقدر دور است که نتوانیم با آن به راحتی ارتباط برقرار کنیم.
نکته دیگر، کنتراست شدیدی است که از نظر فضای اجتماعی میان دهه چهل و پنجاه با دوره بلافصل آن یعنی دهه شصت به بعد وجود دارد. ما میدانیم که این دو دهه، اوج شرایطی بود که عدهای از آن به عنوان آزادیهای اجتماعی یاد میکنند و عدهای آن را با تعابیر مختلفی مانند آوانگاردیسم فرهنگی یا بیبند و باری یا لجام گسیختگی توصیف میکنند. در سال 1357 اگر کسی در خیابانهای شهرهای بزرگ قدم میزد، در یک مسیر نه چندان طولانی میتوانست با خانمهایی روبرو شود که حجاب نداشتند یا سینماهایی که فیلمهای به اصطلاح صحنهدار را روی پرده داشتند و انبوهی از بارها و کابارهها و... که تنها سه سال بعد به طور کامل از بین رفته بودند.
اینها در سطح اجتماعی قابل طرح است، اما به نظرم در این مورد مشخص، مسایل سیاسی هم نقش دارند. ما امروز در تسلسل دورهای هستیم که با انقلاب اسلامی در سال 57 آغاز شده است و تفاوتهای بنیادین با پیش از انقلاب دارد. کسانی که به دلایل عقیدتی یا سیاسی از وضعیت این دوران ناخشنود هستند سعی میکنند مداوم آنچه را که در پیش از انقلاب از نظر آنها نسبت به بعد از انقلاب بهتر بوده، پررنگ کنند و به احساسات مردم در اینباره دامن بزنند. خصوصا سلطنت طلبان و سمپاتهای آنان مداوما میکوشند تا برخی از مظاهر زندگی دوره پهلوی را که به تعبیر آنها نشان دهنده رفاه و آزادی مردم و پیشرفت کشور در آن زمان است، به رخ بکشند.
البته این جریان همیشه وجود داشته اما در سالهای اخیر به رسانهها قدرتمند و شبکههای اجتماعی نیز متصل شده است و نهایت بهره را از آن میبرد. در رأس همه باید از تلویزیون من و تو یاد کنیم که میتوان گفت تصویر یک «مدینه فاضله» از دوره پهلوی را ارایه میدهد. در این تلویزیون، فیلمهایی را از دهه چهل و پنجاه که اوج قدرت دولت پهلوی بود و به مدد افزایش قیمت نفت، طرحهای عمرانی بسیاری در کشور به اجرا درآمده و رفاه اجتماعی نیز در برخی سطوح بالا رفته بود، نشان میدهند که در آنها همه مردم در نهایت خوشحالی و رفاه، زندگی میکنند؛ حال آنکه در آن دوره نیز شکاف طبقاتی و فقر و محرومیت وجود داشت که مطلقا اشارهای به آن نمیشود.
غرض این که این جریان پرقدرت رسانهای نیز به نوستالژی دهه چهل و پنجاه دامن میزند و البته نارساییهای دوره حاضر نیز بستر موفقیت آن را فراهم میکند؛ بویژه برای جوانانی که نه تجربه زندگی در آن دوره را دارند و نه فرصت داشتهاند که درباره تاریخ آن به مطالعات علمی و به دور از گرایشهای سیاسی دسترسی داشته باشند.
جریان پرقدرت رسانهای نیز به نوستالژی دهه چهل و پنجاه دامن میزند و البته نارساییهای دوره حاضر نیز بستر موفقیت آن را فراهم میکند
البته باید منتظر ماند و دید که این نوع نگاه سیاسی و احساسی به دهه چهل و پنجاه آیا در درازمدت نیز میتواند موفق باشد یا فقط میتواند یک موج هیجانی سه چهار ساله ایجاد کند و بعد رفته رفته خاموش یا ضعیف شود؟
در واقع زمینههای اجتماعی نوستالژی نسبت به دهه چهل و پنجاه که من آن را کاملا طبیعی میدانم و چیز بدی هم نیست، همچنان باقی خواهد ماند تا در درازمدت و با تغییرات نسلی جای خود را به دورهای دیگر از تاریخ بدهد اما زمینههای سیاسی آن، تا زمانی باقی میماند که آگاهیهای تاریخی درست و غیرمغرضانه مردم نسبت به دوره پهلوی بالا برود و فضا را برای نگاه احساسی و سیاسی به تاریخ تنگ کند.
نظر شما