[caption id="attachment_182049" align="aligncenter" width="1100"]

مسعود کوهستانی نژاد در مقالهای با عنوان «درآمدی بر تکیههای دولتی در عصر قاجار» که در فصلنامه تخصصی تئاتر شماره 42 و 43 در تابستان 87 نگاشته است به تکیه صاحبقرانیه به عنوان یکی از تکایای دولت عصر قاجار اشاره کرده است. از جمله به وصف روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره 469 مصادف با 6 محرم 1277 قمری اشاره کرده است: «روز دوشنبه بیست و پنجم شهر ذیالحجه [1276 ق] از ییلاق شهرستانک وارد نیاوران شدند و چون ماه محرم نزدیک بود و اسباب عزاداری در شهرستانک مهیا نمیشد، به عینالملک ناظر حکم شده که اسباب تعزیهداری را در نیاوران در تکیه دولت فراهم آورد. لهذا عینالملک در نهایت آراستگی اسباب عزاداری را مهیا نمود و چادری که مخصوص همین تکیه بود و سال گذشته بعد از اتمام عزاداری در سلطانیه به اهل زنجان مرحمت شد و به حاجب الدوله فراشباشی حکم شد که چادر بسیار خوب مخصوص از اصفهان تمام کرده و به جهت تکیه دولت بیاورد، لهذا مشارلیه چادر بسیار خوب ممتاز تمام کرده و در بیست و پنجم شهر ذی حجه الحرام وارد نیاوران کرده و بسیار مستحسن افتاد. از روز اول ماه محرم مشغول عزاداری هستند. اول صبح در حضور مبارک، شبیه و روضه خوانده میشود و عصر تشریف فرمای تکیه دولت میشوند و این ده روز جمیع نوکرهای دربار هریک مخصوصا اسباب عزاداری فراهم آورده و مشغول هستند لهذا امورات دولتی کمتر رسیدگی میشود و همه مرخص شده و مشغول امورات دینیه خود هستند و بعد از عاشورا باز کما فی السابق از طلوع تا غروب آفتاب هر یک مواظب امورات دولتیه خواهد بود.»
[caption id="attachment_182050" align="aligncenter" width="699"]

[/caption]
در 21 محرم همان سال روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره 470 خود مینویسد: «در دهه عاشورا در شمیران تکیه دولتی منعقد شده و در کمال خوبی بسته شده است. الحق بسیار باصفا و خوب و پر زینت بسته شده بود و سرکار اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی همه روزه تشریف بردند و ازدحام زیادی میشد. تجار معتبر از قبیل حاجی میرهاشم تبریزی و حاجی علی اصفهانی و غیره از تهران بلور و اسباب چراغ زیادی آورده و در تکیه چیده بودند و وزرا و امنای دولت هم که هریک حجرهای داشتند همه پرزینت و چراغ و بلور بود و بعضی از شبها هم سرکار اقدس همایون تشریف فرما گردیده، هم تعزیهداری شد هم تماشای چراغ و تکیه را فرموده و به تجار و غیره التفات فرمودند و به مستحقین در دو روز تکیه انعام التفات شد و معیرالممالک در حضور تقسیم کرد.»
[caption id="attachment_182051" align="aligncenter" width="800"]

همچنین در کتاب «سفری به دربار سلطان صاحبقران» نوشته هینریش بروگشن (1859-1861) که مهندس کردبچه آن را ترجمه و انتشارات اطلاعات در سال 68 منتشر کرده است و کوهستانی نژاد به آن در مقاله خود اشاره کرده، آمده است: دکتر هینریش بروگشن سفیر آلمان در ایران در محرم سال 1277ق (برابر با ژوئیه 1860) دیداری از تکیه صاحبقرانیه در کاخ نیاوران داشت. در گزارش بروگشن میخوانیم: «روز عاشورا، ناصرالدین شاه از سفیر اعظم سفارت آلمان دعوت کرد تا در مراسم تعزیه که در کاخ نیاوران (صاحبقرانیه) برپا میشد، شرکت کنیم. آن روز صبح پس از صرف صبحانه با اسب از رستمآباد به طرف نیاوران حرکت کردیم. ما را به چادری هدایت کردند که در وسط باغ کاخ و نزدیک اطاقی که شاه برای تماشای تعزیه در آن مینشست، برپا شده بود. از داخل چادر، میدان بزرگی را که جلوی ساختمان قصر قرار داشت، میتوانستیم نظاره کنیم، جلوی ساختمان یک دسته از افراد ایل قاجار که از اقوام و خویشان شاه بودند، پای برهنه ایستاده بودند و سینه میزدند. ریش سفیدی از قاجار که در وسط ایستاده بود، برای آنها نوحه میخواند و دیگران گفتههای او را به طور دسته جمعی تکرار میکردند و به سینه خود میکوبیدند. سینهزنی اصولاً یکی از معمولترین مراسم عزاداری در ایران است و بیشتر دستجات آن قدر با دو دست بر سینه میزنند که پوست آن کنده میشود.
[caption id="attachment_182052" align="aligncenter" width="800"]

ناصرالدین شاه برای آن که اهمیت عزاداری ماه محرم و اعتقاد خود به این مراسم را نشان دهد، دستور داده بود که عدهای از ایل قاجار که خویشان نزدیک او بودند و مقامات مهمی را در دولت ایران داشتند، پای برهنه در مجلس عزادارای مشغول خدمت شوند و ما افراد محترمی را با لباسهای فاخر میدیدیم که پای برهنه روی زمین راه میرفتند و چای و قلیان میبردند و یا آن که چماقی به دست گرفته بودند و مانند فراشان انتظامات را بر عهده داشتند. در وسط میدان قسمتی را به وسیله نرده از دیگر قسمتها مجزا کرده بودند و آنجا را به صورت صحرای کربلا در نظر تماشاچیان مجسم میکردند و در وسط این قسمت دو خیمه سبز رنگ به عنوان حضرت سیدالشهدا و خاندان او برپا کرده بودند و در همین قسمت سکوی وسیع و مرتفعی قرار داشت که تعزیهخوانان از روی آن تعزیه میخواندند.
کمی بعد از آن که در چادر خودمان نشستیم شاه برای تماشای تعزیه به اطاق مخصوص خود آمد. ما در مکانی نشسته بودیم که نمیتوانستیم شاه را در آن اطاق ببینیم ولی از بلند شدن کلیه حضار و تعظیم کردن تمام کارکنان دولت و دربار این موضوع را فهمیدیم و بعد از ورود شاه مراسم تعزیه به این ترتیب شروع شد: قبل از همه مردی قوی هیکل وارد میدان شد که علامت بزرگ و مرتفعی را بلند کرده بود و آن را روی کمربند خود تکیه داده بود و سنگینی فوقالعادهاش را تحمل میکرد. بعد از او مردی چهار شانه و بلند قدی وارد شد که او هم علامتی کمی کوچکتر در دست داشت و درویشی روی شانه او نشسته بود و اشعاری را در مدح پادشاه میخواند. به دنبال این دو نفر، مرد دیگری به میدان آمد که خیک بزرگ آبی را بر دوش داشت و چهار پسر بچه را هم روی خیک بسته بود و بر شانه حمل میکرد و برای ما توضیح دادند که آنها بدین ترتیب خواستهاند بفهمانند که چگونه کودکان صحرای کربلا را در کنار آب از تشنگی به هلاکت رساندهاند. بعد از این عده، هشت نفر وارد میدان شدند که یک چهارچوبی را بر دوش حمل میکردند و روی این چهارچوب چیزی را شبیه قبر درست کرده بودند و به ما توضیح دادند که آن، سمبل قبر پیغمبر اکرم اسلام است. روی قبر چندین طاق شال کشمیر کشیده بودند و چند شمع کافور نیز روی آن در یک شمعدانی میسوخت. در دو طرف این قبر نیز دو نفر دیگر با علم و کتل حرکت میکردند. پس از این گروه، در حدود چهل اسب را که آنها را سیاه پوش کرده بودند و زین و برگ مرصع و زیبایی داشتند وارد کردند. کسانی که به این ترتیب وارد میدان شدند در گوشهای در طرف راست اطاق شاه در دو صف ایستادهاند.
[caption id="attachment_182053" align="aligncenter" width="1000"]

طولی نکشید که عدهای از مردان با سر و روی مجروح و خون آلود که فقط پارچه سفیدی روی شانه خود انداخته بودند، وارد شدند. این عده که در حدود 72 نفر میشدند، یاران حضرت امام حسین در صحرای کربلا محسوب میشدند که بعداً به شهادت رسیدند و پشت سر آنها اسب سفیدی وارد میدان شد که تیرهایی به بدن و زین آن زده بودند و خون از محل اصابت تیرها جاری بود. این اسب، به نام ذوالجناح، همان اسبی بود که امام سوار بر آن در صحرای کربلا به شهادت رسیده بود. بعد از آنها در حدود 50 نفر سوار که لباس عربی بر تن و چوبهایی مانند نیزه در دست داشتند به میدان آمدند که آنها گروهی از سربازان عمر سعد به شمار میرفتند. در این موقع بدل امام که لباس سفیدی بر تن داشت و پارچه سبزرنگی روی صورت انداخته بود به اتفاق اهل بیت به میدان آمد. در وسط میدان که ما از آن دور بودیم و درست نمیتوانستیم صحنههایش را تماشا کنیم، صحبتها و گفتگوهایی رد و بدل شد و سپس امام با حمله عدهای از قوای یزید و توسط شمر به شهادت رسیدند. بلافاصله صدای شیون و گریه کلیه حضار بلند شد و به راستی از چشمان همه اشک جاری بود. طولی نکشید که تماشاچیانی که در پایین قصر ایستاده بودند از روی خشم و غضب به سوی شمر و قوای یزید سنگ پرتاب کردند. باران سنگ و فحش و ناسزا به سوی این عده تا مدتی ادامه داشت و بالاخره فراشهای حکومتی خود را به میدان رساندند و مانع از عکسالعمل تماشاچیان شدند. این عکسالعملها تقریباً در بیشتر تعزیهها دیده میشود و به همین جهت افراد اندکی حاضر به ایفای نقش قوای کفار و یزدی هستند. یک سال در زمان فتحعلی شاه که کسی حاضر نبود چنین نقشی را به عهده بگیرد با آوردن عدهای از اسرای روس آنها را وادار به این کار کردند که در پایان کار البته با سنگباران مردم مواجه شدند و پا به فرار گذاشتند.
[caption id="attachment_182057" align="aligncenter" width="800"]

[/caption]
تعزیه روز عاشورا در حضور ناصرالدین شاه، با آتش زدن خیمههایی که در وسط میدان برپا شده بود و دشت کربلا را تصویر میکرد، به پایان رسید. هنگامی که خیمهها را آتش زدند و قوای یزید به طرف آنها حملهورشدند بار دیگر صدای گریه و شیون از تمام حضار بلند شد. هنرنمایی بزرگ تعزیهخوانها در این موقع مجسم کردن سرهای بریده و بدنهای بدون سر یاران امام بود. عدهای از تعزیهخوانها بدین منظور بدن خود را زیر خاک کرده بودند و فقط سرهاشان بیرون بود و عدهای نیز سر خود را مخفی کرده بودند و بدنشان در معرض دید قرار داشت و این چنین سرهای بدون بدن و بدنهای بدون سر را نشان مردم میدادند و البته این کار هم در گرمای شدید تابستان، کار بسیار دشواری به شمار میرفت.
در پایان تعزیه یکنفر که صدای قوی و بسیار بلندی داشت، خطبهای را قرائت کرد. او در این خطبه پس از تجلیل از خاندان پیغمبر اسلام (ص) و حضرت سیدالشهدا، برای ناصرالدین شاه و کشور ایران دعا کرد. صدای خواننده خطبه واقعاً رسا بود زیرا با آن که فاصله نسبتاً زیادی از ما داشت کلمات او را درست و به طور کامل در میان جنجال و هیاهوی مردم به گوش میرسید و این شخص در پایان، از طرف شاه موفق به دریافت خلعت و انعام شد. شاه از جای خود برخاست و از اطاق خارج شد و تعزیه روز عاشورا هم به پایان رسید.
به نظر میرسد آخرین وصف از برگزاری عاشورا در نیاوران و تکیه صاحبقرانیه به محرم سال 1278 قمری باز میگردد چرا که ناصرالدین شاه پس از بازگشت از ییلاق شهرستانک دستور داد مراسم عزاداری و تعزیه در مکانی دیگر و در ماه صفر برگزار شود.
کوهستانینژاد معتقد است دو دلیل عمده متروک شدن تکیه دولت در نیاوران الف) ساخت کاخ جدیدی برای ناصرالدین شاه در سلطنت آباد بود که در کنار آن تکیه جدیدی ساخته شد و مراسم عزاداری محرم بعد از آن آنجا برگزار میشد. ب) احتمالاً وقوع بلایای طبیعی همچون سیل در منطقه شمیران، به صاحبقرانیه و نیز تکیه آسیب رسانده و بدین لحاظ کاخ و تکیه جدید در منطقهای نسبتاً هموارتر در سلطنتآباد ساخته شد.
نظر شما