چمدان :  باغ فین کاشان یکی از آثار فرهنگی‌تاریخی ایران در میراث جهانی یونسکو است که کنار باغ شاهزاده ماهان کرمان یکی از معروف‌ترین باغ‌های ایرانی است. این باغ به‌دستور شاه اسماعیل صفوی اوایل دوره سلسله صفویه (1501 تا 1736 میلادی) ساخته شد اما طراحی کنونی آن در مدت سلطنت شاه‌عباس (1587 تا 1629 میلادی) شکل گرفت و بین سال‌های 1797 تا 1834 میلادی در دوره سلطنت فتحعلی‌شاه قاجار مرمت شد.

این باغ ایرانی با مساحت حدود 2.5 هکتار به‌ شیوه سنتیِ چهارباغ طراحی شده است. سن درختان سرو باغ فین به 500 سال می‌رسد و درختان پرتقال آن، وقتی شکوفه می‌دهند عطری دل‌انگیز را در فضا پخش می‌کنند. گل‌های سوسن سفید، زنبق، نسترن، گل سرخ، یاس، میخک، نرگس، بنفشه و لاله از دیگر گیاهان این باغ است که زیبایی خاصی به‌آن بخشیده‌اند.

هرچند باغ فین برای اینکه ساختار باغ‌های ایرانی دارد از 18 جولای 2012 در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و در سطح جهانی به‌همین‌علت شناخته می‌شود اما از نظر مردم ایران، شهرت این باغ به این‌دلیل است که حمام فین، مقتل امیرکبیر، اولین صدراعظم ناصرالدین‌شاه قاجار است. میرزاتقی‌خان امیرکبیر بین سال‌های 1848 تا 1851 میلادی به‌مدت 39 ماه نخست‌وزیر ناصرالدین‌شاه بود و در دولت کوتاهش تلاش‌های بسیاری برای افزایش سطح آگاهی و روشنگری مردم انجام داد که از آن‌جمله می‌توان به تاسیس روزنامه وقایع‌اتفاقیه و مدرسه دارالفنون تهران اشاره کرد. هر چند خودش موفق به افتتاح آن نشد. این قهرمان اصطلاحات ایران 20 دی 1230 خورشیدی (10 ژانویه 1852 میلادی) با حکم ناصرالدین‌شاه به‌دست علیخان فراشباشی به قتل رسید.

[caption id="attachment_10435" align="aligncenter" width="1134"] باغ فین کاشان؛ این باغ ایرانی که با ساختار چهارباغ ساخته شده است 18 جولای 2012 در فهرست میراث جهانی یونسکو راه یافت[/caption]

یکی از منابعی که به شرح وقایع دوره تاریخی‌سیاسی صدارت عظمای امیرکبیر و اتفاق‌های بعد از آن می‌پردازد و ماجرای قتل او را روایت می‌کند، کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» است؛ کتابی اثر اکبر هاشمی رفسنجانی که از سوی انتشارات فراهانی در اسفند 1346 خورشیدی برابر با ذیحجه 1387 قمری برای اولین‌بار منتشر شد و به چاپ‌های بعدی هم رسید.

آیت‌الله رفسنجانی در بخش «جریان قتل امیر» می‌نویسد: «دربار ننگین قاجار نمی‌خواست حقیقت جریان قتل امیرکبیر فاش گردد و مورخان جیره‌خوار آن دوره هم به متابعت از خواسته حکومت وقت از نوشتن حقیقت مطلب و واقعیت جریان خودداری کردند و وظیفه مقدس حفظ واقعیت و تحویل آن به نسل بعد را ابدا در نظر نگرفتند و حق‌پوشی و حق‌کشی را به‌جایی رساندند که اصلا منکر قتل امیر شدند و نوشتند به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و روی این جهات، متن جریان قتل و صورت عمل به‌طور مرتب و منظم و صحیح در اختیار ما نیست.»

[caption id="attachment_10437" align="aligncenter" width="724"] کتاب ناسخ‌الرموز از کتاب‌هایی که در مدرسه دارالفنون تدریس می‌شد. این کتاب «به تاریخ شهر ذیقعده الحرام سنه یک‌هزارودویست و نود و نه در مدرسه مبارکه دارالفنون به‌نام سلطان صاحبقران، ناصرالدین‌شاه قاجار» نوشته شده است. تاریخ این کتاب برابر با شهریور 1261 خورشیدی و سپتامبر 1882 میلادی است | عکس: چمدان از کتابخانه شخصی [/caption]

مرحوم هاشمی رفسنجانی در ادامه این کتاب با استناد به مجموعه مراسلات وزارت خارجه ایران می‌نویسد: «رسمی‌ترین مقام کشور، یعنی میرزا آقاخان نوری، نخست‌وزیر و جانشین امیر که خود از مسئولین خون امیرکبیر بود، درضمن نامه‌ای به میرزاحسین‌خان صدر، نماینده ایران در روسیه، جریان و علت مرگ امیر را چنین گزارش داده: بیچاره میرزا تقی‌خان امیرنظام سابق در فین کاشان به‌ناخوشی سینه‌پهلو وفات کرد و مرحوم شد، خدا بیامرزد. تف بر دنیا و این عمرهای او.»
آیت‌الله رفسنجانی در بخش «جریان قتل امیر» می‌نویسد: «دربار ننگین قاجار نمی‌خواست حقیقت جریان قتل امیرکبیر فاش گردد و مورخان جیره‌خوار آن دوره هم به متابعت از خواسته حکومت وقت از نوشتن حقیقت مطلب و واقعیت جریان خودداری کردند و وظیفه مقدس حفظ واقعیت و تحویل آن به نسل بعد را ابدا در نظر نگرفتند و حق‌پوشی و حق‌کشی را به‌جایی رساندند که اصلا منکر قتل امیر شدند و نوشتند به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و روی این جهات، متن جریان قتل و صورت عمل به‌طور مرتب و منظم و صحیح در اختیار ما نیست.»

آیت‌الله رفسنجانی در صفحه 437 کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» توضیح‌ می‌دهد: «در میان مورخان ایران در دوره قاجار فقط میرزاجعفر حقایق‌نگار در کتاب حقایق‌الاخبار با اشاره و در کمال اختصار، تقریبا حقیقت جریان را نوشته و در مسوده‌های کتاب صدرالتواریخ که به‌دستور اعتمادالسطنه پسر علیخان، قاتل جنایت‌کار امیرکبیر، توسط آقای غلامحسین ادیب تالیف شده، شرح مبسوطی راجع به کیفیت قتل امیر موجود است، منتهی وقتی که آن مسودوه به‌نظر اعتمادالسطنه رسیده روی آن مطالب خط کشیده، ولی اصل نسخه خطی کتاب موجود است و مطالب آن با مقداری حق‌کشی و تعریف بیجا از علیخان که طبعا مولف به‌خاطر پسرش نوشته، تقریبا با واقع وفق می‌دهد و به‌ بسیاری از حقایق و اسرار مگو اعتراف شده است.... به‌هرحال، با همه این خیانت‌ها و پرده‌پوشی‌ها حقایق تاریخ برای همیشه در پرده خفا نماند و اسرار قتل ناجوانمردانه امیر با گذشت زمان در اختیار تاریخ قرار گرفت.»

[caption id="attachment_10436" align="aligncenter" width="1200"] حمام فین کاشان؛ مقتل امیرکبیر[/caption]

در ادامه این کتاب، هاشمی رفسنجانی می‌نویسد: «اکثریت نزدیک به‌تمام مورخین که اصل قتل امیر را قبول دارند معتقدند که حادثه قتل در حمام اتفاق افتاده. حمام باغ فین یک در به‌داخل باغ داشت و یک در هم به‌طرف بیرون. روزهایی که سکنه باغ احتیاج به حمام نداشتند، اهالی قریه فین از آن استفاده می‌کردند.

به‌نظر می‌رسد بعضی از ماموران محافظ امیر از جریان اطلاع داشته‌اند و زمینه را قبلا برای اجرای حکم اعدام مهیا ساخته بودند، چه به‌قول بیشتر مورخین وقتی علیخان به فین می‌رسد، امیر در حمام بوده است، گرچه بعضی‌ها نوشته‌اند خود علیخان خدمت امیر رفت و امیر و عزت‌الدوله را به عفو شاه مطمئن ساخت و امیر را برای آماده‌شدن جهت پوشیدن خلعت به حمام برد.

به‌هرحال امیر در حمام بود، ماموران برای اینکه مانع ایجاد رابطه میان امیر و عزت‌الدوله شوند درب اندرون را به‌طوری‌که عزت‌الدوله نفهمد از بیرون روی وی بستند.

امیرکبیر در گرمخانه حمام غرق در خیالات خود نشسته بود، جلادان شاه وارد محوطه حمام می‌شوند، بیرون حمام و در رخت‌کن مامور گماشتند که کسی داخل نشود، کسی هم بیرون نرود، فراشباشی با یک جلاد دیگر وارد گرمخانه شدند، حکم قتل امیر را به‌دستش دادند، امیر با یک‌دنیا وقار و خونسردی آن را از نظر گذراند.

امیر به‌خاطر محبت‌هایی که به حاجب‌الدوله کرده بود و او را مرهون الطاف خود می‌دانست خیال می‌کرد که اگر از او تقاضای مهلتی کند خواهد پذیرفت و لذا از او خواست که مهلت دهد تا خودش یا عزت‌الدوله نامه‌ای به شاه بنویسد، نامرد قبول نکرد.

امیر مقداری از تقاضای خود کاست و از او خواست لااقل مهلت دهد که عزت‌الدوله بیاید و امیر را ببیند و با حضور عزت‌الدوله از قتل امیر معذور خواهد بود و در آن‌صورت هم پیش شاه معذور است و هم به ولی‌النعمت خود خدمت کرده، بازهم آن نمک‌نشناس نپذیرفت. امیر به او می‌گوید: پس اجازه بده که همسر و و بچه‌ها و مادر من بیایند و با آن‌ها وداع کنم.

این تقاضای ساده و بی‌مانع هم مورد قبول جلاد خون‌آشام واقع نمی‌شود، در اینجا امیر خواسته خود را به حداقل ممکن تنزل داد و از او خواست که مهلت دهد تا وصیت‌نامه‌ای بنویسد، فراشباشی بی‌شرم و بی‌وجدان زیر بار این تقاضایی که به‌ هیچ‌جا و هیچ‌کس ضرری نداشت هم نمی‌رود و با کمال گستاخی و جسارت از امیر می‌خواهد که بدون یک لحظه فوت وقت آماده مرگ باشد و تنها تقاضایی که از امیر قبول می‌شود این است که نحوه اجرا حکم را خودش تعیین کند.

از جا بلند شد و غسل کرد و آمد وسط گرمخانه نشست و بنا به نوشته اعلم‌الدوله ثقفی به حاجب‌الدوله گفت: همین‌قدر بدان که این پادشاه نادان، مملکت ایران را از دست خواهد داد.»

[caption id="attachment_10442" align="aligncenter" width="1243"] از کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» |  عکس: چمدان از کتابخانه شخصی[/caption]

 

عزت‌الدوله بعد از امیر

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در صفحه 445 کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» در بخش «عزت‌الدوله بعد از امیر» درباره وقایع بعد از قتل می‌نویسد: «عزت‌الدوله وقتی به داخل حمام رسید که قلب شوهرش برای همیشه از کار افتاده و جسد بی‌جانش میان خون‌های صحن حمام افتاده و همه‌چیز تمام شده بود. فریاد ناله و شیون بازماندگان امیر از داخل باغ فین به آسمان می‌رفت و سراسر قریه فین را در ماتمی عمیق فرو برده بود و مردم ده سراسیمه و وحشت‌زده اطراف باغ اجتماع کرده، اشک می‌ریختند و دست روی دست می‌زدند.

به‌دستور ناصرالدین‌شاه از جنازه امیرکبیر تجلیل به‌عمل آمد و در میان اظهار احترام و ادب اهالی کاشان جسد او را در مشهدکاشان به خاک سپردند. ولی عزت‌الدوله پس‌از چندماه با اجازه شاه، جسد امیر را از کاشان به کربلا منتقل کرد و در مقبره‌ای در صحن مقدس ابی‌عبداله الحسین به‌خاک سپرد.

عزت‌الدوله با دو دخترش با وضعی اندوهبار به تهران برگشت و در اولین برخورد با برادرش ناصرالدین‌شاه، هرچه توانست به او بد گفت و به‌قول کُنت دوگوبینو ناسزایی نبود که به برادر نگفت.»

اکبر هاشمی رفسنجانی در ادامه با استناد به کتاب میرزاتقی‌خان امیرکبیر، مکاتبات گوبینو و کتاب خانم شیل شرح می‌دهد: «عزت‌الدوله دو دختر خود را به‌نام‌های تاج‌الملوک و همدم‌الملوک که از امیر داشت با بغض شاه و افراد دیگر مسبب قتل امیر مخصوصا علیخان مراغه‌ای بار آورده بود. گوبینو می‌نویسد: شاه سعی دارد با دادن اسباب‌بازی به‌ فرزندان عزت‌الدوله محبت آن‌ها را به خود جلب کند ولی بچه‌ها همیشه به شاه می‌گویند تو همان‌کسی هستی که به قتل پدر ما حکم دادی. چندماه پیش، پسر فراشباشی (اعتمادالسطنه) که به سن همان بچه‌ها است با بچه‌های امیر مواجه می‌شود. همین‌که بچه‌ها او را شناختند به روی او افتادند با چنگ‌ و ناخن، سر و صورت او را مجروح کردند و به‌زحمت او را از دست دختران امیر بیرون کشیدند.»

[caption id="attachment_10441" align="aligncenter" width="1084"] از کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» | عکس: چمدان از کتابخانه شخصی[/caption]

 

قضاوت تاریخ

مرحوم هاشمی رفسنجانی در صفحه 455 این کتاب می‌نویسد: «علی‌رغم تلاش دشمنان و پرده‌پوشی جنایتکاران، تاریخ بالاخره حقایق را روشن کرد و خادم و خائن را برای نسل‌های بعد معرفی کرد. دوران کوتاه زمامداری امیرکبیر از لحاظ تاریخی، او را در ردیف بزرگ‌ترین رفرمیست‌ها و اصلاح‌طلب‌ها و قهرمانان مبارزه با ظلم و فساد سراسر تاریخ قرار داد. مبارزات همه‌جانبه و عمیق و اساسی او در راه نجات ایران از زنجیر استعمار، شخصیت والا و روحیه استقلال‌طلبی و ضدبردگی و بندگی امیر را آشکار و او را به‌عنوان پیشرو مبارزین مثبت و اساسی ملت معرفی کرد.»

[caption id="attachment_10439" align="aligncenter" width="1128"] از کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» | عکس: چمدان از کتابخانه شخصی[/caption]

 

[caption id="attachment_10440" align="aligncenter" width="1104"] از کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» | عکس: چمدان از کتابخانه شخصی[/caption]
کد خبر 10434

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =